به برگۀ پیشین به برگۀ اصلی به برگۀ بعدی  
 

استاد خلیل الله خلیلی به وطن برگشت

بیست و پنج سال از آن بامداد غمناک می گذرد که استاد خلیل الله خلیلی به روز چهاردهم ثور ١٣٦٦ خورشیدی در زیر آسمان سیاه غربت، در پاکستان جان به جان آفرین تسلیم کرد و بدینگونه مرگ بر بلندترین قله­ ی شعر معاصر فارسی دری افغانستان سایه­ ی سنگین و سیاهش را فروافکند. هرچند او خود در شعری وصیت کرده بود که سرزمینش افغانستان، زخم های زیادی خورده و یک بار دیگر سینه ی  زخم خورده­ ی آن را چاک نزنند! بلکه بگذارند تا او در کنار تربت آواره­ گان بخوابد!

چون به غربت، خواهد از من پیک جانان جان من
جـــا دهیـــدم در کنـــار تــربـت آواره­ گان
گور من در پهلوی آواره­گان بهتـر که من
بی­ کسم، آواره ­ام، بی ­میهنـــم بی ­خانمان

با این حال علاقه­مندان نتوانستد بیش از این تحمل کنند که استاد خلیلی همچنان در غربت بماند؛ پیکر او را به کابل آوردند و روز سه شنبه نهم جوزای
١٣٩١ خورشیدی در دانشگاه کابل در کنار آرامگاه سید جمال الدین افغان به خاکش سپردند.

پیش از این دانشگاه کابل، پیکر سید جمال الدین افغان را به آغوش کشیده بود. آن سید بزرگوار را نیز ناهمواری­ های روزگار و این امر که افغانستان نتوانسته بود تا از مشعل اندیشه­ های عدالتخواهانه­­ ی او چراغی افروزد، به چهار گوشه­ ی جهان آواره ساخته بود تا این که در ترکیه چهره در نقاب خاک کشید. در جدی
١٣٢٣ خورشیدی پیکر سید را از خاک ترکیه به افغانستان انتقال دادند و در دانشگاه کابل به خاکش سپردند. به این مناسبت از شاعران خواسته شده بود تا شعر بسرایند، شاعران نیز چنین کردند؛ اما در میان شعر های آن همه شاعران و سخنوران بزرگ آن روزگار، شعر استاد خلیلی بود که برگزیده شد تا در مراسم خاک سپاری سید جمال الدین خوانده شود. چه رازی در این امر نهفته است، آن روز خلیل الله خلیلی به مناسب شعری که برای سید سروده بود لقب استادی یافت و شعرش را در مراسم خاک سپاری سید خواند و امروز خود در همان جا در کنار سید خوابیده است.

استاد علامه صلاح الدین سلجوقی در این پیوند چنین نوشته است: « اولین روزی که « خلیلی » را به کلمه­ ی « استاد » خطاب نمودم، آن روزی بود که استاد به استقبال تابوت مرحوم سید جمال الدین افغانی، زعیم و فیلسوف ملت افغان، قصیدهای شیوا و بس ارزنده و بزرگ و عالی، انشاد کرده بود، حقیقتاً قابل افتخار است.»

آه ای سَرور و سر حلقه­ ی روشن گهران
ســـید راست روان میـــر مبــارک نظران
ســـنت قدســـی آبــا ز تو روشـــن گـردید
پســـــر نیـک بـــود حـــافظ دیـــن پـــدران
پــرده­ ی ظلمـــت دیـــرینه ­ی اوهـــام فگند
پــرتو فیض تــو از دیده ­ی کـــوته نظران
چـاک کــردند کنون سینه ­ی زیــبای وطن
تــا کـنی جـای در او ای دل دانــــای وطن

استاد خلیلی پس از هجوم نظامی شوروی سابق سالیان اخیر زنده­ گی­اش را در غربت در پاکستان به سَر بُرد و شعر مقاومت برون مرزی افغانستان را پایه گذاری کرد. چنان که امروزه هرگونه بحث در پیوند به شعر مقاومت افغانستان با استاد خلیلی پیوند می خورد. او یگانه شاعری است که شعر هایش به گونه گسترده در میان مجاهدان و جنبش مقاومت افغانستان راه یافته بود و پاره­ یی از سروده های حماسی و شعر های مقاومت او به گونه­ ی سُرود و ترانه به وسیله ­ی مجاهدان و نیرو های مقاومت خوانده می شد.استاد خلیلی از شخصیت کثیر الابعاد فرهنگی برخوردار است که تا هنوز پژوهش­های شایسته­ یی در پیوند به ابعاد گوناگون شخصیت او انجام نشده است. انتظار می رود تا علاقه­ مندان و وابسته­ گان استاد با پایه­ گذاری بنیاد فرهنگی استاد خلیلی چنین زمینه ­یی را فراهم سازند. در اخیر به زبان خودش دعا می کنیم:

الهی هــر چه شایان است آن کن
نمی گــویم چنین کـن یا چنان کن
چــه دانـد بنـده اســـرار خـــداوند
خدا را، هرچه می زیبد همان کن