زمین
زمین آغوش گرم خویش را
به روی من گشوده است
زمین مادر من است
اندوه سرگردانی مرا می فهمد
سرگردانی من کلاغ پیریست
که شاخه های بلند سپیدار هیچ را
روزی هزار بار فتح کرده است
زنده گی شاید کلاغیست
که هر بامداد
منقار سیاه خویش را
در زمزم مقدس آفتاب می شوید
زنده گی شاید کلاغیست
که با بال شیطان پرواز می کند
زنده گی شاید خود شیطانیست
که معاویه را از خواب بیدار کرده است
زنده گی شاید
زمین زخم خوردۀ غمناکیست
که آغوش خونینش را به روی من گشوده است
و من
در چند قدمی پیروزی بزرگ خویش
نماز شکرانه می گذارم
پرتو نادری