زیبایی
صدایت به دختری می ماند
در سبز ترین دهکدۀ دور
که آزادی قامتش را
تنها کاج های بلند کوه می دانند
صدایت به دختری می ماند
که شامگاهان
در زیر چتر ماه
در شفاف ترین چشمه بهشت
آب تنی می کند
و بامدان از دریچه های فلق
کوزۀ از نور خلوص به خانه می آورد
و از زمزم آفتاب جرعه جرعه می نوشد
صدایت به دختری می ماند
در سبزترین دهکدۀ دور
که از ترانه جویبار
پای زیبی به پا می کند
و از نجوای باران گوشواره یی در گوش
و از رشته آبشار
گلوبندی بر گردن
تا گلخانه خورشید را
رنگین ترین گل های عشق بیاراید
و تو به اندازۀ صدای خویش زیبایی
پرتو نادری