جلیل شبگیر پولادیا ن و شعرِ مقاومت
جلیل شبگیر پولادیان یکی از نماینده گان برجستۀ شعر مقاومت افغانستان است. او در دهۀ شصت خورشیدی با سرایش قصاید بلندی، آن فرم کهن و فراموش شده را نفس تازه یی بخشید. پولادیان در این سالها در حالی از نردبان قوافی و اوزان دشوار رو به سوی بام بلند قصیده به پیش میرفت که سپید سرایی در افغانستان به گرایش قابل توجهی در شعر آن روزگار بدل شده بود.
چنان که شاعرانی چند با آگاهی از ظابطه های شعری و دریافت های تازه از سپید سرایی با استواری در این میدان راه میزدند و اما شماری هم به سبب نفس کوتاهی ادبی - هنری چتر پاره پاره یی را به نام شعر سپید فراز سر خویش بر افراشته بودند. به هر صورت در همین دهه بود که زیباترین نمونه های شعر سپید در افغانستان پدید آمد. در جهت دیگر مانند آن بود که پولادیان میخواست یک بار دیگر نشان دهد که هنوز میتواند درد های روزگار را از حنجرۀ قصیده نیز فریاد زد و هنوز قصیده ظرفیت مقابل با فرم های دیگر را دارد.
شعر پولادیان کمتر تغزلی و بیشتر سیاسی - اجتماعی است. او شاعریست آرمان گرا و پیوسته در هوای حق و عدالت سُروده است. مخالفت او با نظام حاکم در آن دوران مخالفتی است آگاهانه و بینشورانه. اساساً در دهۀ شصت خورشیدی در ادبیات افغانستان دو جریان ادبی در برابر هم شکل گرفتند. نخست جریان ادبی دولتی، دو دیگر جریان ادبی غیر دولتی. هرچند جریان ادبی دولتی جریان مسلط بود؛ ولی جریان غیر دولتی نیز اندک اندک رو به رشد و کمال به پیش میرفت.
چنان که امروزه آن چه به نام شعر مقاومت درون مرزی مطرح است، از همین جریان ادبی غیر دولتی سر به دَر آورده است. در رابطه به چگونه گی شعر مقاومت درون مرزی دیدگاه های گوناگون و گاهی هم متضادی وجود دارد، شماری کاملاً از موجودیت شعر مقاومت در داخل کشور انکار میکنند. به پندار من چنین دیدگاهی بی انصافی بزرگی در حق شعر معاصر کشور است.
هرچند شعر مقاومت درون مرزی هنوز به یک جریان مشخص بدل نشده بود و در ارتباط به چگونه گی آن بحث های کار شناسانه یی صورت نمیگرفت. با این حال نوع شعر مقاومت در سُروده های شماری از شاعران به روشنی دیده میشد که امروزه میتوان با اطمینان از آنها به نام شاعران شعر مقاومت درون مرزی یاد کرد. آنکار از شعر مقاومت درون مرزی میتواند به مفهوم انکار از درخشان ترین بخش شعر شاعران نام آوری چون واصف باختری، لطیف ناظمی، شبگیر پولادیان، قهارعاصی، سمیع حامد، لیلا صراحت روشنی، شجاع خراسانی، افسر رهبین، صبور سیاه سنگ و... بوده باشد.
البته شعر مقاومت این شاعران هر کدام ويژه گی های خاص خود را دارد که باید این ویژه گی ها شناسایی شوند تا در کلیت بتوان چگونه گی شعر مقاومت افغانستان را مشخص کرد. دست کم این دو مسأله را میتوان در رابطه به شعر مقاومت درون مرزی افغانستان مطرح کرد. نخست این که بخش اعظم شعر مقاومت درون مرزی افغانستان عمدتاً در اوزان نیمایی و فورم سپید سُروده شده اند. البته این در حالیست که این دو فـُرم در افغانستان هنوز نتوانسته است تا فـُرم غزل، مثنوی و حتی قصیده را که با ذوق ادبی مردم بیشتر آشناست، از میدان بیرون کند.
بزرگترین نقیصۀ شعر مقاومت درون مرزی افغانستان پراگنده گی آن است. شعر مقاومت درون مرزی هنوز شعر جزایر جداگانه بود در حالی که جریان ادبی دولتی با نوع سازماندهی و تبلیغ و هیاهو به پیش میرفت. اگر در سالهای اشغال شاعران مخالف دولت به نوع همسویی ادبی و ایجاد روابط سازنده و پویا در میان همدیگر دست می یافتند بدون تردید شعر مقاومت درون مرزی میتوانست صدای بلندتری پیدا کند و در نهایت به یک جریان شعری بدل گردد.
یکی از شاعرانی که در دهۀ شصت کوشید تا با ایجاد یک نهاد ادبی زیر زمینی نوع همسویی در میان شاعران مخالف دولت ایجاد کند شبگیر پولادیان است. فکر میکنم آن چه را که پولادیان میخواست زیر نام بنیاد آزادی فرهنگ بسازد شکل منظم سازمانی نیافت. من به دعوت پولادیان در نخستین نشست های که به هدف ایجاد یک حرکت ادبی ضد دولتی راه اندازی شده بود اشتراک داشتم. به یاد دارم که پس از یک رشته تفاهمات بنیادی، در یکی از نشست ها پولادیان وظیفه یافت تا برای چنین نهادی اساسنامه یی بنویسد. اساسنامه نوشته شد و اما تا گام های دیگری برداشته شود یاسین طهیر که به این جمع پیوسته بود، به وسیلۀ خاد دستگیر شد.
فکر میکنم یک تن دیگر از این جمع نیز زندانی گردید. این حادثه همه گان را وحشت زده ساخت و سلسلۀ چنان نشست هایی قطع گردید. من که تازه از زندان بیرون شده بودم و هنوز سایۀ تعقیب خاد را بر سَر خویش احساس میکردم دستگیری یاسین طهیر را برای خود و دوستان دیگر خطر بزرگی تلقی میکردم. چنان بود که مدت زمانی نخواستم در چنان جلساتی اشتراک کنم. یکی از پیشنهاد های پولادیان چنین بود که باید رسانه ها را تحریم کرد.
او پس از آن تا آن گاهی که کشور را در آواخرسال 1١٣٦٨ خورشیدی ترک کرد به پیشنهاد خود وفا دار ماند و در نشریه های دولتی و حزبی شعر و نوشته یی به نشر نرساند. پولادیان یکی از پایه گذاران کانون دوست داران مولانا جلال الدین محمد بلخیست که این کانون رسماً در بهار ١٩٨٨ میلادی اعلان موجودیت کرد. کانون دوست داران مولانا جلال الدین بلخی بعداً به منبر قابل اعتماد شاعران مخالف دولت بدل شد و پولادیان نیز شعر های خود را در مخالفت با دولت که بیشتر در فـُرم قصیده بودند از همین منبر به گوش شهروندان کابل میرساند.
پولادیان در این سالها نشان داد که در سرایش قصیده توفیقی چشمگیری دارد. میتوان گفت که او در قصیده سرایی در شعر معاصر فارسی دری در افغانستان یکی از نام آوران است و قصاید او را میتوان با قصاید استادان مکتب خراسانی مقایسه کرد. او در این سالها به سبب شرایش چنین قصاید استادانه نه تنها در حلقات ادبی و فرهنگی کشور؛ بلکه در میان شهروندان کابل نیز به شهرت قابل توجهی دست یافت. چنین است که در بررسی ادبیات معاصر افغانستان پیوسته از پولادیان به نام شاعر قصیده سرا یاد میشود که این امر می تواند تعریف نا تمامی از او باشد. برای آن که پولادیان در شعر مُدرن افغانستان نیز یکی از چهره های درخشان به شمار می آید. او در اوزان نمیایی نمونه های بلندی ارائه کرده است.
پولادیان به سال ١٣٣۴ خورشیدی در شهرک رُستاق در ولایت تخار چشم به جهان گشود. از کودکی در محیط خانواده با شعر و ادبیات آشنا شد. بعداً در دورۀ مکتب به سرایش شعر آغاز کرد و در دوران آموزش عالی در دانشگاه کابل با جدیت بیشتری به سرایش شعر و مطالعات ادبی پرداخت. او به سال ١٣۵٦ در رشتۀ ژورنالیزم از دانشگاه کابل دانشینامۀ لیسانس به دست آورد. مدتی در هرات در بخش باستان شناسی کار کرد بعداً عضویت علمی اکادمی علوم افغانستان به دست آورد. در این سالها بود که با انتشار نوشته ها و شعرهایش در نشرات اکادمی و شماری از نشزیه های فرهنگی پایتخت، توانست خود را به حیث یکی از چهره های درخشان شعر و ادبیات معاصر فارسی دری در کشور معرفی کند.
" فراز برج خاکستر " نخستین گرینۀ شعر های پولادیان است که به سال ١٩٩۵ میلادی در جرمنی انتشار یافته است. پولادیان به سال ١٩٨٩ جایزۀ نخست شعری کانون حکیم ناصر خسرو بلخی را به دست آورد و او در همین سال نیز به سبب شرایط دشوار سیاسی کشور را ترک گفت. او در سفر درازی که در پیش روی داشت، نخست به ترکیه و بعداً به آلمان پناهنده شد و هم اکنون در هامبورگ زنده گی میکند. او در هامبورگ در همکاری با شماری از شخصیت های فرهنگی پناهندۀ افغانستان، نشریه یی را زیر نام " چراغ " انتشار داد که پس از مدتی کار نشراتی آن متوقف گردید.