به برگۀ پیشـین به برگۀ اصلی به برگۀ بعدی  

طرفین انتزاعی

در این نوع تشبیهات شعر های حالت ذهنی تری پیدا میکنند. دیدیم که شعر های رودکی از تشبیهات محسوس به تشبیهات نیمه انتزاعی و در مرحلۀ به تشبیهات انتزاعی تحول پیدا کرده است. همین تشبیهات انتزاعی است که گاه گاهی استعاره نیز در شعر های رودکی چهره می نماید.

چــــون روز علـــم زند به نـامت ماند
چون یک شبه شود ماه به جامت ماند
تقـــــدیر به عـــــزم تیــــز گامت ماند
روزی به عـــطا دادن عـــــامت ماند


در این رباعی روز به نام و تقدیر به عزم تیز گام تشبیه شده است و بدینگونه هر دو طرف تشبیه انتزاعی است. چنین شعر هایی با چنین حالت انتزاعی در دیوان رودکی زیاد به نظر نمی آیند. به همین دلیل گاهی در انتساب چنین شعر های انتزاعی به رودکی تردید نشان داده شده است.

بیا که گــــویی، انـــــدر جــام مانــند گلابستی

به خوشی گویی اندر دیدۀ بی خواب خوابستی
سحابستی قــدح گویی و می قطرهء سحابستی
طـرب، گویی، که اندر دل دعای مستجابستی
اگــر می نیستی، یک سرهمه دلها خـرابستی
اگــر در کالبد جـــان را ندیدستی، شـرابستی


در این شعر، در بیت نخستین شراب به خواب و در بیت سوم به جان  تشبیه شده است. می دانیم که خواب و جان دو امر انتزاعی اند و شراب محسوس و مادی. اما در بیت دوم هر دو طرف تشبیه انتزاعی اند. یعنی طربی که به اثر نوشیدن شراب در دل پدید می آید به دعای مستجاب همانند شده است رودکی زمانی که پدیده های بی جان طبیعی را صفات انسانی می دهد و بدینگونه به آنها پاره هایی از حس و روان خود را می بخشد، در حقیقت از صنعت تشخیص استفاده می کند؛ اما صنعت تشخیص در شعر های او حالت استعاری پیدا نمی کنند؛ بلکه آن صفت انسانی در یک یا چند بیت گسترش می یابد و تشریح می شود. به همین دلیل دُکتر کدکنی تشخیص در شعر او را تشخیص تفصیلی می خواند. یک چنین تصاویری را می توان در قصیدۀ معروف رودکی ( آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب ) بیشتر مشاهده کرد. مثلاً در بیت های که می آوریم:

 چــــرخ بزرگـــــوار یکی لشکری بکرد
لشکــــرش ابــــر تیــــره وباد صبا نقیب
نفاط برق روشـــن و تــــندرش طبل زن
دیدم هـــزار خـــیل و ندیدم چنیــن مهیب
آن ابر بین که گــرید چـون مرد سوگوار
وان رعد بین، که نالد چون عاشق کییب
خـــورشـــید را زابر دمـــد روی گاه گاه
چونان حصاریی، که گذر دارد از رقیب


پیش از این گفته شد که با در نظر داشت تصاویر موجود در شعر رودکی نمی توان با روایاتی که او نابینای مادرزاد خوانده شده است، موافق بود. امروزه شمارِ طرفداران این نظر افزایش بیشتری پیدا کرده است. پس داستان نابینایی او که به چندین زبان روایت شده، چگونه شکل گرفته است؟ شماری بر این باوراند که او در سالهای میانۀ زنده گی و یا هم در سال های اخیر زنده گی نابینا شده و یا هم او را نابینا ساخته اند، اما چرا و چگونه؟