رودکی و غزل
غزل نیز به مفهوم دقیق کلمه با رودکی آغاز شده و به بالنده گی رسیده است. چنین است که او را استاد غزل خوانده اند. عنصری ملک الشعرای دربار سلطان محمود حسرت می خورد که غزل های او چنان غزل های رودکی نیکو نیست و آرزو دارد که چنان بسراید که رودکی می سراید.
غـــزل رودکــی وار نیکـــو بود
غزل های من رودکی وار نیست
اگـــرچه بکوشم به باریک وهم
بدین پرده انـــدر مرا بار نیست
استاد شجاع الدین خراسانی در کتاب « از حنجرۀ سبز غزل »، رودکی را در غزل سرایی استاد و یگانۀ روزگار می داند او می نویسد: « استاد مسلم این نوع در عهد سامانی رودکی است که خود علاوه بر طبع شاعری از فن موسیقی نیز علماً وعملاً بهرۀ کافی داشت و به نیروی این دو قوه در ساختن غزل غنایی چندان ماهِر بود که یگانۀ عصر خود شناخته می شد.» شعر عنصری نیز خود توصیف رودکی در مقام استادی اوست؛ اما این که در آن روزگار شاعران از غزل چه دریافتی داشته اند، موضوع دیگریست.
بدون تردید غزل یکی از انواع شعری عمده، مسلط و پویا در شعرفارسی دریست. در پیوند به چگونه گی پیدایی یا منشای آن تا هم اکنون دیدگاه واحدی وجود ندارد. شماری از پژوهشگران آن را به اصطلاح فرزند قصیده می دانند که در آغاز از قصیده جدا شد و بعداً در برابر آن ایستاد و گام به گام قصیده را از میدان بیرون راند. چنان که امروز غزل با تحولاتی که پذیرفته به گونۀ غزل مدرن حتی در کنار شعر آزاد عروضی و شعر بی وزن راه می زند. دکتر سروش شمیسا در کتاب « انواع ادبی » غزل را همان تغزل جدا شده از قصیده می داند.
او در این کتاب می نویسد:« غزل، در قرن ششم که در ارکان قصیده خللی وارد شده بود پا گرفت و به اصطلاح نوع مخاصم یا مقابل Counter-genre شد و در قرن هفتم قصیده را به عقب راند و خود قالب رایج و مسلط شعر فارسی گردید. ممدوح رفته بود و معشوق آمده بود.» به باور او غزل های نخستین شباهت تامی به تغزل دارند. با این حال او فرق غزل با تغزل را یکی در مقام معشوق و دیگری در لحن شعر می داند از نظر دکترشمیسا « لحن تغزلات شاد و لحن غزل غمگینانه است. تغزل برون گرایانه و غزل درونگرایانه است. زبان تغزل، به سبک خراسانی و زبان غزل مشتمل بر خصوصیات سبک عراقی است. تغزل حماسی وغزل غنایی است.»
بر بنیاد دیدگاه شماری از محققان، غزل هیچگاهی به گونۀ یک قالب مستقیل وجود نداشته؛ بلکه همان تغزل قصیده بوده که بعداً خود را از آن جدا ساخته است. اگر چنین دیدگاهی را بپذیریم پس شعر عنصری را چگونه می توانیم توجیه کنیم. بر اساس شعر عنصری غزل فارسی دری در وجود رودکی شاعر سال های میانۀ سدۀ سوم و اوایل سدۀ چهارم به چنان پختگی رسیده بود که عنصری را بر آن داشت تا به تحسین و ستایش رودکی بر خیزد.
یعنی غزل پیش از سدۀ پنجم، ششم و هفتم وجود داشت. به زبان دیگر غزل از همان سدۀ سوم و چهارم به گونۀ یک قالب مستقیل پدید آمد رشد کرد و به یک نوع ادبی مسلط و فراگیر بدل شد. یکی از دلایل محققانی که می پندارند غزل از قصیده جدا شده است کاربرد تخلص شاعر در مقطع شعر است. آن ها می گویند که شاعران قصیده سرا در آن روزگار قصیده را قالب مناسبی برای ممدوحان خود یافته بودند و در توصیف ممدوح بیشتر از قصیده استفاده می کردند، آنها قصیده را با تغزل یا تشبیب آغاز می کردند و بعد با آوردن تخلص خود می رسیدند به توصیف ممدوح. بر اساس نظریۀ جدایی غزل از قصیده همین تخلصی که امروزه در پایان غزل می آید در حقیقت همان تخلص پایانی بخش تشبیب قصده است.
شجاع الدین خراسانی در کتاب « حنجرۀ سبز غزل » در پیوند به چگونه گی غزل آن روزگار می نویسد: « غزل از ابتدا تا سدۀ پنجم مقطعات چند بیتی بوده است مستقل و جدا از قصیده و مشتمل بر فنون عشقیات به طوری که علاوه بر وزن عروضی دارای وزن ایقاعی هم بوده، یعنی با الحان و نغمات موسیقی نیز هماهنگی داشته است و آن را در جشنها و مجالس بزم و شادمانی با ساز و آواز می خوانده اند.»
البته بحث تغزل و غزل بحث گسترده دامنی است که این جا مورد بحث ما نیست. در این میان دیدگاه دیگری نیز وجود دارد و آن این است که هر دو نظر بالا در آن مطرح می شود گویی نظر سوم تلفیق آن دو نظر پشین است. یعنی غزل از همان آغاز چنان انواع دیگر شعری وجود داشته و بعداً با جدا شدن بخش تشبیب قصیده دامنۀ آن گسترش بیشتری پیدا کرد.
اگر در آغاز غزل قالبی بود برای بیان موضوعات عاشقانه، حدیث نفس شاعر و توصیفی بود برای معشوق؛ اما بعداً در غزل های عارفانه و صوفیانۀ شاعران و عارفان بزرگ چون حکیم سنایی غزنوی شیخ فریدالدین عطار، مولانا جلال الدین محمد بلخی، جای معشوق زمینی و غریزی را معشوق آسمانی اشغال کرد. حافظ این همه را با مسایل اجتماعی در هم پیچید و غزلی را با محتوای چندین بعدی پدید آورد. امروزه غزل تنها بیان عشق، عرفان و توصوف نیست؛ بلکه شاعران امروز غزل را چه از نظر زبان و چه از نظر مموضوع گسترده تر ساخته اند. موضوعات روزمره، امروزه بخش بزرگ محتوای غزل مُدرن فارسی دری را تکشیل می دهد.