روزنه های رو به بیکرانه گی ( یاد داشتی بر گزینۀ رباعیات بیدل )
گزینۀ رباعیات ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل، سومین گزینۀ شعرهای او است که به هُمت دانشمند گرانقدر مهندس عبید صافی، انتشار یافته است. پیش از این عبید صافی گزینه های جداگانه یی از غزلها و مثنویهای بیدل را نیز به نشر رسانده است. مهندس عبید صافی از همان روزگاران نوجوانی تا هم اکنون یکی از دلبسته گان شعر و اندیشه های بلند عرفانی و صوفیانۀ بیدل است. او این روزها در تلاش آن است تا با ایجاد یک نهاد علمی- فرهنگی زمینه پژوهش در پیوند به ابعاد گوناگون شخصیت فرهنگی، اندیشه ها و شیوه های شاعری بیدل را فراهم آورد.
بخش قابل توجهی سروده های بیدل را رباعیات او می سازد. به قول علامه صلاح الدین سلجوقی در « نقد بیدل » از او سه هزار و هشت صد و شصت و یک رباعی به جا مانده که به تنهایی خود یک دیوان شعر است. فکر می شود که بیدل این رباعی ها را در ایام کهن سالی سروده و مانند آن است که خواسته تا با سرایش آنها دیوان اشعار خود را تکیمل کند.
اساساً رباعی یکی از انواع کهن شعر فارسی دریست. شماری را باور بر این است که در زبان فارسی دری نخستین شاعری که رباعی سروده رودکی سمرقندی است. گذشته از این گاهی او را بنیان گذار رباعی نیز دانسته اند. بر بنیاد این نظر رباعی از آفرینش های شاعران خراسان اسلامیست که بعداً به شعر عرب راه پیدا کرده است؛ با این حال پژوهشهای اخیر نشان می دهد که رباعی پیش از رودکی به گونۀ ترانه های عامیانه در میان مردم رواج داشته و فکر می شود که شکل تکامل یافته یی یکی از انواع شعری پیش از اسلام است. رباعی از همان نخست، محتوای صوفیانه و عاشقانه داشته که نه تنها در حلقات صوفیانه خوانده می شده؛ بلکه زبان حال عاشقان نیز بوده است.
بعداً عمر خیام از قالب رباعی بیشتر در جهت بیان اندیشه ها و دریافت های فلسفی خود استفاده کرد.از همان روزگار رودکی تا به امروز کمتر شاعری را سراغ داریم که در وزن رباعی سرایش هایی نداشته باشد. گویی رباعی به نوعی تکمیل کنندۀ دیوان شاعران کلاسیک فارسی دری بوده است. حتی در شعر معاصر نیز رباعی سرایی جایگاه قابل توجهی دارد و شاعران پیوسته از آن در جهت بیان عواطف و اندیشه های خود استفاده کرده اند. با این حال یگانه چهرۀ که در این میان بر شکوی بلند رباعی سرایی ایستاده و جهانی از اندیشه های فلسفی، پند، اندرز، حکمت و موضوعات عاشقانه را به زیبا ترین و تأثیر گذار ترین زبانی بیان داشته است، همان حکیم بزرگ، عمر خیام است.
هرچند رباعی های عمر خیام از نظر کمیت بسیار گسترده نیست؛ ولی با این حال همین معدود رباعی های بر جای مانده توانسته است که نام او را در کنار بزرگترین شاعران فارسی دری قرار دهد. عمر خیام بدون تردید سلطان بلامنازع اقلیم رباعی است. رباعی نوع کوتاه سرایی است و می دانیم که کوتاه سرایی همیشه امر دشواری بوده و کمتر شاعری توانسته است تا در چنین میدانی به پیروزی برسد. در جهت دیگر رباعی از نظر موضوع نیز یک نوع ادبی گسترده نیست. این امر نیز شاعر را در سرایش آن در تنگنا قرار می دهد. با این همه شاعر در رباعی می کوشد تا پیام اصلی خود را در بیت دوم چنان ضربه یی با قوت و تأثیرگذاری بیشتری بیان کند.
آن گونه که دیده می شود بیشترینه شاعران نمی توانند تا به چنین موفقیتی دست یابند، به گفتۀ صایب:« از رباعی بیت آخر می زند ناخن به دل » وقتی رباعیات بزرگان دیگر، غیر از عمر خیام را می خوانیم بی آن که خواسته باشیم نوع مقایسه در میان می آید. مقایسه یی که همیشه پلۀ ترازو به نفع عمر خیام سنگین بوده است. از خیام شعرهای دیگری بر جای نمانده است تا بتوان در میان شعرهای او به مقایسه پرداخت. اما وقتی رباعیات ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل و یا مولانا جلال الدین بلخی حافظ و یا بزرگان دیگری را می خوانیم، نوع مقایسه در میان رباعیات و شعرهای دیگر آنان پدید می آید.
از این نقطه نظر بیدل شاعریست که با غزلهای خویش توانسته است تا بلندترین شکوه مکتب هند را فتح کند. او با غزل هایش است که مکتب هند را به اوج و کمال آن رسانده است. چنان که او به تنهایی می تواند تمام ویژه گیهای مکتب هند را در سروده های خود بازتاب دهد. بیدل یعنی غزل در مکتب هند. وقتی رباعی های او را چه از نظر زبان و چه از نظر اندیشه و محتوا با غزل های او مقایسه می کنیم در میابیم که بیدل رباعی سرا، به هیچ صورت به پایۀ بیدل غزلسرا نمی رسد. حتی در رباعی های او گاهی به اندیشه ها و زبانی بر می خوریم که نمی توانیم بپذیریم که چنین سروده هایی از بیدل باشد.
شاعر آزاده، عارف و صوفی وارسته یی که هرگز زبان به توصیف کسی نگشوده و جهان را تجلیگاه هستی دوست می داند چگونه می تواند در دایرۀ تنگ تعصبات مذهبی و فکری گیر بماند. در جلد دوم کلیات بیدل چاپ وزارت معارف، رباعیات بیدل بر بنیاد الفبا تنظیم شده است.
در این جا زیر نام « رباعیات متفرقه » اضافه از دو صد رباعی دیگر او به گونۀ جدا گانه به نشر رسیده است که در میان آنها می توان رباعیاتی رادید که چه از نظر زبان، تفکر و اندیشه و چه از نظر شگردهای شاعری و پرورش تخیل شاعرانه نمی توانند در کنار آثار بیدل قرار گیرند. چنین رباعی هایی با زبان نا استوار و حتی گاهی انزجار آور، دیدگاه های و اندیشه های متعصبانه نمی توانند سروده های شاعری باشد که جهان و هستی را تجلیگاه هستی دوست می بیند. پژوهشگران و آنهایی که سالهای درازی در عوالم فکری بیدل سیر کرده و با شگردهای شاعری او آشنا هستند باور بر این دارند یک چنین رباعی هایی در دیوان بیدل شعرهایی اند که با تعمد سروده شده و به نام او انتشار داده شده اند.
علامه صلاح الدین سلجوقی در « نقد بیدل » بر این باور است که کسی یا کسانی سبکسرانه در رباعیات او دست برده و یک چنین سروده هایی را به نام او پخش کرده اند. او می نویسد:« چون رباعیات بیدل از سطح غزلیات او پایین تر است گمان می رود که به دستۀ از مردم آرزوی آن پیدا شده است که در رباعیات او مداخله کنند و من بعضی از رباعیات او را می بینم که لکۀ است بر دامان نزاهت صوفیانۀ او. و این یکی از دلایلی است که این گونه رباعیات خارج مسلک او از خودش نیست. مخصوصاً که در مضمون باقی اشعار او نه همآهنگی دارد و نه هم صبغۀ بارزی از اسلوب بیدل در آنها دیده می شود.»
این امر خود گزینش در میان رباعیات بیدل را دشوار می سازد. باید در هر گزینشی دقیق بود تا یک چنین شعرهای در گزینه راه پیدا نکند. شاید یکی از دلایل تهیۀ گزینه های شعری از شاعران پیشین این امر باشد تا اصیل ترین و زیبا ترین نمونه های شعری آنان به خواننده گان ارائه گردد. ظاهراً عبید صافی این غرلیات را از جلد دوم کلیات بیدل که به وسیلۀ وزارت معارف افغانستان انتشار یافته برگزیده است. انتخاب از نخستین رباعی دیوان:
حمـد دو جهان ســزای ذات یکتا
کز پردۀ غیر او نجوشد من و ما
نتوان لب آهــنگ ثــنایش وا کرد
تا او نکــند به قـــدرت خویش ادا
آغاز شده و آخرین رباعی آمده در این گزینه همان آخرین رباعی جلد دوم کلیات است:
یارب ستم است این که در بحر خسی
مخصوص مـــراد خـود بـرد ملتمسی
بر خــلق ببخـشای که مـن نا کس هم
آیـــم بـه شــمار گـــرد دامـــان کسی
بدون تردید عبید صافی به این نکته متوجه بوده که شماری از « رباعیات متفرقه » سروده های جعلی اند که نمی توانند شایسته گی نام بزرگ بیدل را داشته باشند و او از آن میانه حتی یک رباعی هم در گزینۀ خود نیاورده است. این که این شمار رباعی ها به گونۀ جداگانه زیر نام « رباعیات متفرقه » در جلد دوم کلیات آمده است می تواند این اندیشه را تقویت کند که در همان آغاز تدوین کننده گان دیوان، انتساب این رباعی ها را به بیدل با نوع تردید نگریسته و آنها را به گونۀ جداگانه در دیوان جا داده اند.
سخن فرجامین این که گزینۀ رباعیات بیدل به مانند گزینه های مثنویها و غزلهای او می توانند چنان پنجره ها یا روزنه های گشوده یی، نسل جوان و آنانی را که دیگر حوصله یا فرصت برگ گردانی چنین دیوان های ضخیمی را ندارند، با جهان گسترده یی اندیشه ها و شگردهای شاعری ابوالمعانی میرزا عدالقادر بیدل آشنا سازد. این گزینه ها درست همان پنجره های گشوده اند. ما در این روزگار تاریک که عشق و عرفان چنان سکه های عهد دقیانوس از رواج باز مانده اند، به هوای آزاد و روشنایی عشق و عرفان نیازمندیم، پای این پنجره ها می مانیم و پلی می زنیم به سوی آن اقلیم گسترده یی که دلتنگی را در آن راهی نیست!
قرغه - کابل