غلام سرور دهقان |
« مزرع دهقان » و آن روز داغ تابستان
می پندارم که سال 1354 خورشیدی بود و شاید هم تابستان سال بود، که روزی به « مزرعۀ دهقان » راه یافتم و آن روزی بود که با یکی از دوستانم به سینما می رفتیم، به سینمای آریانا. آن روزها رفتن به سینمای آریانا چه لذتی داشت. هنوز دلم برای شنیدن موسیقی آغاز فلم در این سینما چنان کبوتر واماند در بندی پرپر می زند. کتاب را شاید از بساط یکی از کتاب فروشان دوره گرد خریده بودم. تکت که گرفتیم، منتظر ماندیم در سالون، من آغاز کردم به برگ گردانی کتاب. هر غزلی را که می خواندم، دلم غزل غزل می شود، اندک اندک صدایم بلند و بلند تر شده بود و کسانی متوجه من، دوستم تکانی به بازویم داد و گفت پرتو مردم متوجه تو اند! کتاب را بستم. شاید این نخستین باری بود که دلم می شد، فلم زود تر تمام شود و من بر گردم به خوابگاه و روی چپرکت خود دراز بکشم و یکباره کتاب را تمام کنم.
« مزرعۀ دهقان » این همه هیجان را در من پدیید آورده بود. تا آن روز نامی از دهقان نشنیده بودم. دوستی داشتم به نام شاه محمود که در دانشکدۀ طب درس می خواند که بعداً آدم کشان امین خونش را در پلیگون های پلچرخی ریختند که نفرین خدا بر آنان باد! من و او داد و گرفت کتاب داشتیم. روزی « مزرعۀ دهقان » را از من گرفت و زمانی که کتاب را بر گرداند گفت: این شاعر مانند حافظ روزگار ماست و خداوند می داند که چقدر او را در ایستگاه های بس های شهری به شانه زده و از کنارش رد شده ایم!
« مزرعۀ دهقان » نخستین گزینۀ شعری دهقان است که انتشار یافته و می پندارم که به سال 1354 خورشیدی در کابل انتشار یافت. هرچند جای جایی خوانده ام که دهقان دست کم سه هزار بیت شعر سروده؛ ولی شعر های آمده در مزرعۀ دهقان، بسیار کم از این رقم است، شاید پس از آن گزینه های دیگری دهقان نیز انتشار یافته باشند؛ که من آگاهی ندارم.
دهقان عمدتاً شاعری غزل سراست، با این حال او در فرم های مثنوی، رباعی و قصیده نیز شعر سروده است. دریافت من چنین است که دهقان بیشتر به حافظ، سعدی و بیدل دلبستگی دارد، زبان شعرش آن ویژه گی های مکتب هند و شگرد های آفرینشی بیدل را کمتر دارد، بیشتر به حافظ متمایل است و شاید بتواند گفت که زبان شعری او در میان زبان حافظ و سعدی در نوسان است. این در حالی است که در روزگار دهقان سبک بیدل در میان شاعران افغانستان نفوذ گسترده یی داشت.
زنده یاد حاجی سرور دهقان زندهگی صوفیانه یی داشت و شعرش بیشتر آمیخته با جلوه های تصوف و عرفان است. شاید بتوان گفت که او در سدۀ اخیر یگانه شاعری است که بیشتر از دیگران مفاهم و بینش های عارفانه در شعر او بازتاب دارد. بدینگونه او را می توان یکی از برجسته ترین شاعرعارف این روزگار دانست و شاید هم یگانه. شعر او را می توان شعر عارفانه خواند. البته در شاعران پس از دهقان این میراث بزرگ به حیدری وجودی رسیده است.
پدر دهقان، میرزا محمد اعظم نام دارد. گفته شده است که او از ترکان چغتایی بود و در مستوفیت امیر امان الله خان شغل دفتری داشت. سلسله نسبی دهقان به شاهرخ میرزا و امیر تیمور کورگان می رسد. شاید بتوان گفت که سلسلۀ میراث سخنوری او به ابوالمعانی بیدل می رسد، برای آن که او نیز از سلسلۀ ترکان چغتایی بود.
تاریخ تولد دهقان را 1282 خورشیدی برابر با1904 میلادی نوشته اند. او در چهاردهی کابل چشم به جهان کشود. پنج تا شش سال داشت که به آموزشهای دینی پرداخت پس از آن با خواندن حافظ و گلستان نخستین گرایش های شعری در روان شاعرانۀ او پدید آمد. دهقان به مانند ده ها دانشمند، شاعر و متفکر دیگری این حوزۀ بزرگ فرهنگی، از آمورش های رسمی کلاهی بر سر نداشت؛ آموزش های او اموزش مدرسه ای سنتی است. او از شمار آن دانشمندان و شاعران کشور است که با همت خود بر پلکان های دانش، شعر و ادبیات گام گذاشته و امروزه یکی از نام آوران بزرگ این میدان است. دهقان در نوجوانی به خوش نویسی پرداخت و خط نستعلیق را به شیوۀ استادان این هنر به نیکویی می نوشت. پس از آن در وزارت مالیۀ امان الله خان به کار پرداخت و روزگاری هم در پنجشیر و استالیف علاقداری کرد.
کار دیوانی دهقان زیاد ادامه نیافت، بل او از کار کنار رفت و سال های 1313 تا 1314 خورشیدی را در شهر های غزنی، بلخ و هرات به گشت و گزار پرداخت و با بزرگان این سرزمین ها از نزدیک آشنایی هایی به هم رساند. در هرات با زنده یاد عبدالحسین توفیق، استاد مایل هروی، عاطفی و محمد حسین طالب قندهاری آشنا شد. با آنان نشت و برخاست داشت و بحث های علمی و ادبی و شعر خوانی.
به همین گونه در شهر کابل نیز در حلقه یی از سخنوران سرشناس و نخبۀ آن روزگار پیوند دوستی و ادبی داشت، چنان که با باقی قایل زاده، محمد انور بسمل، شایق جمال، مولانا قربت، مولانا خسته، دوست بود و آن ها به دیدارش می آمدند و خانۀ دهقان به بزمگاه شعر و ادب بدل می شد. تا آخرین سال های زندهگی شخصیت های بزرگ فرهنگی، دلبسته گان تصوف و عرفان و نسل نوی از شاعران جوان به خانۀ زنده یاد دهقان می رفتند و از سخنان او سود می بردند.
دهقان شکوهمندانه و صوفیانه زیست، در تقوا، زهد، پرهیزگاری و اندیشه و تحقیق و سرایش و سرانجام شب دو شنبه یازدهم حوت 1354 خورشیدی برابر با 1975 میلادی به سخن اهل عرفان خرقه تهی کرد و در گلخانۀ چهاردهی کابل به خاکش سپردند. بدینگونه او سفر عاشقانه اش را به سوی آن عشق و هستی برتر آغاز کرد که دیدار دوست مبارکش باد!
مرغ روحم به وطن میل پریدن دارد
چون کبوتر دلم از شوق تپیدن دارد
من در این همه سال های آتش و خون « مزرعۀ دهقان » را گم کردم، امیدوارم که این چند سطر نا قابل که در پیوند به آن شخصیت بزرگوارشعر و عرفان سرزمین بزرگ فارسی دری زنده یادغلام سرور دهقان نوشته ام، سبب شود تا روزی به گونۀ گسترده تری به معرفی شعر و جایگاه ادبی او بپردازم.
روانش شاد و مزرعه اش جاودانه سبز باد!
قوس 1391 خورشیدی
شهرک قرغه