چگونه گی مطبوعات افغانستان در سال های اشغال
دوران حاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان و سال های تجاوز اتحاد شوروی پيشين مطبوعات کشور کاملاً بر يک نظام ديکتاتوری کمونستی استوار بود. در جهت ديگر در اين دوره مطبوعات به طور لگام گسيخته يی به تبليغ انديشه های لينين و مارکس می پرداخت و ذکر نام مارکس و لينین در نوشته ها و گزارش ها به يک اصل مهم بدل شده بود.
هر چيزی که می نوشتی بايد حتماً در جايی ذکر می شد که رهبر پرولتاريای جهان در اين ارتباط چنين گفته است و يا مارکس اين گونه می فرمايد. مطبوعات اين دوره شايد از کم خواننده ترين مطبوعات در افغانستان به شمار می آمد. هر چند نشريۀ " حزب - حقيقت انقلاب ثور- و بعداً پيام " از پُر تيرايژترين نشريه ها در طول تاريخ مطبوعات افغانستان بوده باشد؛ ولی اين نشريه به گونۀ جبری بالای اعضای حزب، کارمندان دولت، سازمان جوانان، قطعات ارتش و اقشار گوناگون مردم به فروش میرسيد و مردم از هراس اين که ضد دولت معرفی نشوند و سرو کارشان به زندان نکشد اين نشريه رامی خريدند، بی آن که رغبتی به مطالعه آن داشته باشند.
اين دوره را میتوان از سياه ترين دوره های مطبوعات در افغانستان به شمار آورد. گرداننده گی تمام نشريه ها در شهر کابل و ولايات کشور به اعضای حزب سپرده شد و يا هم به کسانی سپرده شد که چندين بار بدتر از اعضای حزب بودند. در اين دوره به مفهوم کامل آن، روشنفکر کشی در کشور آغاز يافت و اين امر نه تنها مطبوعات؛ بلکه عرصۀ پژوهش های فرهنگی را نيز صدمۀ سنگينی زد.
در کليت در مطبوعات اين دوره يک نوع زبان کليشه يی سياسی حاکم گرديد. زبان تبليغاتی نشريه ها در ارتباط به مخالفان دولت و کشور های که مخالف تجاوز اتحاد شوروی در افغانستان بودند، زبانی بود آميخته با دشنام و به دُور از معيار ها و موازين مطبوعاتی. چنين زبانی در درازای چندين سال بالاخره به يک شيوۀ منفی در مطبوعات افغانستان بدل گرديد. هرچند دولت و حزب می کوشيد که باگسترش تبليغات در ارتباط به تيوری مارکسيسم اين انديشه را در ميان به اصطلاح کارگران افغانستان گسترش دهد؛ ولی از آنجايی که چنين تبليغاتی خيليها ناشيانه و متعرضانه به رسوم و يک رشته از باورداشت های ملی و مذهبی مردم صورت می گرفت، برای حزب و دولت نتيجۀ منفی به بارمی آورد و آن اين که مردم باور پيدا کردند که کارکرد های اين دولت بر اساسات دين استوار نيست.
بناً مردم روز تا روز نه تنها از دولت فاصله گرفتند؛ بلکه به جبهۀ مخالف آن نيز پيوستند. با اين حال در زمان دکتر نجيب الله بر شمار نشريه ها افزوده شد و به ظاهر بعضی از نشريه های آزاد به وجود آمد؛ اما هيچکدام اين نشريه ها نمی توانستند مسايل جدی سياسی - اجتماعی را مطرح کنند. هرچند در شماری نشريه ها انتشار مطالب انتقادی آغاز يافت؛ ولی اين انتقاد ها بيشتر به مسايل دست دوم و سوم می پرداخت تا مسألۀ اساسی. مثلاً تا آخر هيج نشريۀ نتواست بگويد که اتحاد شوری به ا فغانستان تجاوز کرده است.
نشريه های به ظاهر آزاد اين دوره يا به وسيلۀ دولت پايه گذاری شده بودند، يا هم به وسيلۀ جناح بندی های درون حزبی. غير از اين در اين دوره يکی چند نشريۀ حزبی هم وجود داشت. البته اين احزاب و سازمانها با دولت کنار آمده و با " حزب دموکراتيک خلق " که در زمان نجيب نام " وطن " به خود اختيار کرده بود ایتلاف نموده بودند. به هر صورت در دوران دُکتر نجيب الله شماری از نشريه های ادبی و فرهنگی- اجتماعی مربوط به بعضی از سازمان های اجتماعی و نهاد های علمی وضعيت بهتری پيدا کردند. هر چند حکومت دُکتر نجيب الله کدام قانون مطبوعات را نافذ نکرد؛ ولی او سياستی را به نام مشی مصالحۀ ملی روی دست گرفت که به ظاهر می خواست با مجاهدين يک حکومت ايتلافی بسازد؛ مگر مجاهدين نپذيرفت.
در اين دوره اندکی از آن سختگيری های پيشين کاسته شد و اين امر تا حدودی زبان انتقاد را وارد مطبوعات کرد. حتی اخبار هفته که اساساً يک نشريۀ ساخته شده به دست دولت بود و ظاهراً نشريه غير دولتی قلمداد می شد برای نخستين بار گقتگو هايی را با بعضی از فرماندهان و شخصيت های مخالف دولت و از جمله با فرمانده احمد شاه مسعود انتشار داد. روزنامۀ " پيام " وابسته به حزب هم تا حدودی به انتشار انتقاد از وضعيت پرداخت. نشريۀ " آزادی " به سبب انتشار يک مطلب انتقادی مصادره شد و مدير مسؤول آن سخی غيرت مدتی را در زندان به سر برد. می توان گفت که پس از يک دهه و اندی سکوت و اضطراب يک بار ديگر در آخرين سال های حکومت نجيب الله باب بحث ها و گفتگو هايی محدود در مطبوعات افغانستان باز شد؛ مگر هنوز چنین بحث هايی به نسج و قوامی نرسيده بود که مجاهدين بر کابل تسلط پيدا کردند.
مجاهدين و مطبوعات
مجاهدين کار مطبوعات خود را به حيث يک وسيلۀ مهم تبليغاتی در پاکستان آغاز کردند. تنظيم های هفت گانه هر کدام در پاکستان نشريه هايی داشتند و بدينوسيله تبليغات حکومت کابل را پاسخ می دادند. اما در کابل، در زمان حکومت پروفيسور برهان الدين ربانی قانون تازۀ مطبوعات نافذ گرديد. سال های حاکميت مجاهدين در کابل سال های بسيار دشواری بود. می توان اين سالها را سال های جنگ های تنظيمی و سال های جنگ با طالبان خواند. با اين حال در اين سال ها چند نشريه غير دولتی در کابل پايه گذاری شد. مانند نشريۀ " هفته نامۀ کابل، صبح اميد، فرياد عصر، هنداره، شهر، ارشادالنسوان، بالاحصار..."
اين نشريه ها هرچند انتقاد هايی را در ارتباط به کارکرد دولت، جناح های دولت، قومندان سالاری و مسايل مربوط به مشکلات زنده گی شهری، فساد در ادارات دولتی انتشار می داند؛ ولی نهايتاً آماج انتقاد ها بيشتر متوجه گروه ها و جناح های رقيب می گرديد. يکی از دلچسب ترين حوادث مطبوعاتی در اين دوره مربوط به مطلبی انتقادی میشود که استاد سيد مسعود - استاد دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه کابل در ارتباط به وضعيت آن روز دانشگاه کابل نوشت و در هفته نامۀ کابل به چاپ رساند. در اين نوشته او بر مسأيل مالی دانشگاه و يک رشته نا رسايی های ديگر با زبان آميخته با طنز انتقاد کرده بود. همين که نوشته به چاپ رسيد، شورای علمی دانشگاه کابل تشکيل جلسه داد و استاد مسعود را از کرسی استادی دانشگاه محروم ساخت.
اين که دانشگاه به ابتکار خود رای به اخراج استاد مسعود داده بود و يا اين که از منبعی چنين هدايتی بود بر من معلوم نيست. نشريه های آزاد اين دوره اساساً به ابتکار شماری از شخصيت های فرهنگی مجاهدين و يا هم بنابر علاقه مندی بعضی از جناح های دولت پديد آمده بودند، بناً نمی تواانستند که با آزادی تمام عمل کنند. ناگفته نبايد گذاشت که در دوران مجاهدين شماری نشريه مربوط به تنظيم ها در پشاور به چاپ می رسيد و بعداً در کابل و شهر های ديگرکشور پخش می گرديد.
در کليت مطبوعات اين دوره خواننده گان قابل توجهی نداشت. نشريه های ادبی و فرهنگی - اجتماعی کاملاً سقوط کردند. مثلاً انجمن نويسنده گان افغانستان در درازای پنج سال دو شمارۀ " فصلنامۀ ژوندون " را انتشار داد. چاپ کتاب وضعيت بدتر از اين داشت باز هم انجمن نويسنده گان را نمونه می آورم در تمام دورۀ حکومت مجاهدين تنها يک جلد کتاب انتشار داد. در حالی که همين انجمن در دوران حکومت حزب دموکراتيک خلق افغانستان اضافه از دو صد و شصت عنوان کتاب به زبان های فارسی دری، پشتو و ترکی ازبيکی به چاپ رسانده بود.
نشريه های دولتی در اين سالها بدترين وضعيت را نسبت به گذشته داشتند و خواننده گان خود را نسبت به ميزان نگران کننده يی از دست داد. به يک مفهوم در دوران طالبان چيزی به نام مطبوعات وجود نداشت. تمام نشريه ها در افغانستان از شمار انگشتان دو دست بلاتر نمیرفت. طالبان مطبوعات را با چنان نظارت شديد فاشستی و مذهبی رو به رو کردند که روی تمام ديکتاوران، جانيان و فرهنگ ستيزان جهان را سپيد ساختند.