ويژه گی های مطبوعات اين دوره
بزرگترين ويژه گی مطبوعات در اين دوره رشد چشمگيری کمی آن است. هيچ وقت افغانستان در هيچ دوره يی به اين شمار نشريه نداشته است. شايد به گونۀ تقريبی میتوان گفت که تا هم اکنون در هر دو روز در افغانستان يک نشريه پايه گذاری شده است. اين که اين نشريه ها چگونه و بر بنياد چه نيازمندي های سياسی - اجتماعی و يا هم اقتصادی - فرهنگی پايه گذاری شده است خود می تواند موضوع بحث گسترده دامنی بوده باشد.
افزايش نشریه ها شمار زیادی از جوانان را به عرصۀ مطبوعات کشانيده است. با وجود مشکلاتی که در کار نشريه ها اين دوره از نظر مسلکی وجود دارد باز هم میتوان انتظار داشت که نسل جوان افغانستان بتواند تجربه های سودمندی را در زمينۀ روزنامه نگاری به دست آورد. از اين که مطبوعات کنونی از نظر فنی تجربه هايی نوينی به همراه دارد بناً میتوان انتظار داشت که تدريجاً چنين تجريه هايی در ميان نسل جوان افغانستان تعميم و گسترش پيدا کند.
از نظر مالی مطبوعات غير دولتی اين دوره را میتوان مطبوعات وابسته گفت. اين وابسته گی سبب می شود تا چنين روزنامه هايی بيشتر به خواست ها و بينش های منابع امداد خود توجه کنند. مثلاً شمار زيادی از نشريه های مربوط به سازمان های امداد خود را از بيان مسایل سياسی و حوادث جدی اجتماعی کنار می کشند. ظاهراً به دليل اين که گويا آنها سازمان های غير سياسی اند بناً پرداختن به مسايل سياسی خلاف روش های کاری آنها می باشد. وقتی مطالب چنين نشريه هايی را مرور می کنی با اين پرسش رو به رو می شوی که اگر اين نشريه نمی بود چه چيزی در زنده گی کم می بود و حالا که هست چه کمبودی را پُر کرده است؟
با وجود اين همه کنار کشيدن ها از بيان مسايل سیاسی تا هنوز سازمان های امداد خارجی و شمار زيادی سازمان های داخلی موفق نشده اند که مردم افغانستان و خاصتاً روشنفکران و رده های آموزش ديدۀ کشور را متقاعد سازنند که آنها در پشت پرده به کار های سياسی نمی پردازند. شماری از روزنامه نگاران به روزنامه نگاری نه به حيث يک مسؤوليت اجتماعی اطلاع رسانی؛ بلکه به حيث يک حرفه نگاه می کنند. باری يکی از مديران مسؤول که يک فصلنامۀ ادبی- فرهنگی را به چاپ میرساند گفته بود: هر سه ماه پنج هزار دالر امريکايی کمک می گيرم، دو هزار صرف چاپ مجله می شود و سه هزار ديگر را می گذارم در جيب. در اين صورت آيا واقعاً روزنامه نگاری يک حرفۀ پُر دَرآمد نيست؟
وابسته گی مالی روحيۀ انتقاد در نشريه های غير دولتی را ناتمام گذاشته است. به اين معنی که به اصطلاح مردم، طرف منابع امداد رسان ديوار است و تمام لبۀ تيز انتقاد متوجۀ طرف مخالف میشود. هرچند نشريه های که به وسيلۀ تنظيم ها و يا هم به وسيلۀ شماری از مقامات بلند پايۀ دولتی کمک مالی میشوند نيز زبان انتقادی دارند، حتی میتوان گفت که زبان انتقادی در مطبوعات کنونی نسبت به هر دورۀ ديگر چشمگيرتر، تندتر و قویتر از گذشته می باشد؛ ولی اين انتقادها در مطبوعات کنونی بيشترينه انتقاد هایست جهت دار. به اين معنی که نشريه ها عيوب منابع امداد و حاميان خود را نمی بينند و يا نمی خواهند ببينند. گويی آنان قامت بلندانی اند که خداوند جامۀ سبز بلندِ دموکراسی را در روز ازل بر قامت آنها بُريده است.
امروزه در کابل میتوان از شيوه انتقاد يک نشريه دريافت که آن نشريه از چگونه منبعی تمويل می گردد. از اين نقطه نظر به پندار من مطبوعات دهۀ دموکراسی آزادتر از مطبوعات غير دولتی اين دوره است. در آن زمان مطبوعات غير دولتی حزبی به وسيله حزب و مطبوعات آزاد بدون کمک منابع امداد انتشار می يافتند. در اين دوره نشريه های تک زبان یعنی نشريه های مختص به زبان فارسی دری و يا هم پشتو نسبت به گذشته ها بيشتر به نظر می رسد. با اين حال اکثريت نشريه ها مشترکاً به هر دو زبان فارسی دری و پشتو انتشار می يابند. افزايش کاربرد واژه های انگليسی در مطبوعات اين دوره چشمگيرتر به نظر میرسد. اين در حاليست که شمار زيادی از نشريه ها يک یا چند صفحۀ خود را به زبان انگليسی اختصاص داده اند که اين امر در مطبوعات افغانستان سابقه نداشته است.
مساًلۀ نگران کننده در ارتباط به دو زبان رسمی کشور فارسی دری و پشتو اين است که به سبب بی تجربه گی دست اندرکاران شمار زيادی نشريه ها این دو زبان در مطبوعات کنونی کشور وضعيت نگران کننده يی دارند. زبان بسياری از نشريه ها با معيارهای دستوری و هنجار های نويسنده گی هم آهنگی ندارد. غير از اين افزايش کاربرد روز افزون واژه ها و اصطلاحات فرنگی می تواند آيندۀ زبان و ادبيات فارسی دری و پشتو را با دشواری های جديی رو برو کند. بسیاری از نشريه ها به نوعی تکرار نشريه های ديگر اند. گويی چنين نشريه هايی همه با يک روش و هدف نشراتی مشترک پا به ميدان گذاشته اند. ميتوان به يک چنين نتيجه يی هم دست يافت که شماری از نشريه ها نه بر بنياد يک ضرورت اجتماعی- فرهنگی و يا هم سياسی پايه گذاری شده اند؛ بلکه در پايه گذاری آن ها بيشترينه مساًلۀ ايجاد شغل برای چند تن و بيشتر برای مدير مسؤول مطرح بوده است.
با اين همه در اين دوره در حالی که سخن از آزادی بيان؛ حقوق بشر و مطبوعات آزاد در ميان است، روزنامه نگاران افغانستان بيشتر از هر دورۀ ديگری مورد تهديد اند. شايد يکی از دلايل در اين امر نهفته باشد که انتقادها بيشتر جناحی است تا انتقاد های سازنده. انتظار بُرده می شود که در مطبوعات اين دوره طرح های سازنده و علميی در ارتباط به نوسازی افغانستان، مطرح شود که با دریغ چنين طرح هایی را کمتر میتوان در مطبوعات کنونی مشاهده کرد. هنوز در افغانستان مطبوعات از مطلق گرايی رنج می برد. در اکثر نشريه ها نظر به برداشت گرادننده گان آنها خوب ها هميشه به گونۀ مطلق خوب اند و بدها به گونۀ مطلق بد. کاش مطبوعات ما صدای مولانا جلال الدين را که از هفت سده بد ينسو بلند است، می شنيدند:
پــس بد مطـــلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد اين را هم بدان
مطبوعات اين دوره بيشتر به شيوۀ حذف مخالفان عمل می کند تا پذيرش آنها. اين شيوه به نوعی ياد آور همان شوۀ نادرست دوره های است که مطبوعات کشور متکی بر نظام های استبدادی و فاشستی بود. در حالی که امروزه حداقل ظاهراً مضمون روزگار ما بر اشتراک گستردۀ مردم و همه گروه ها در ساختارحکومت و امور سياسی - اجتماعی استوار است. ويژه گی مهم ديگری مطبوعات دورۀ حکومت انتقالی- اسلامی افزايش نشريه های اختصاصی زنان در مرکز و ولايات کشور است. براساس يک تخمين ابتدايی هم اکنون حدود بيست نشريه درشهر کابل يا برای زنان انتشار می يابند و يا هم دست اندرکاران آنها زنان اند. اين امر زمينۀ آن را فراهم کرده است تا شمار بيشتری زنان در عرصۀ مطبوعات به کار بپردازند.
مطبوعات افغانستان درهيچ دوره يی نتوانسته بود تا اين پيمانه زنان را به کار های ژورناليستی جذب کند. غير از اين به اثر کمک های " مرکز مطبوعاتی آيينه " شماری از دختران جوان در زمينۀ فوتو ژورناليزم آموزش ديده و هم اکنون با مطبوعات همکاری دارند. مطبوعات غير دولتی اين دوره را میتوان مطبوعات پراکنده گفت. برای آن که بخش بيشتر نشريه ها هيچ گونه برنامۀ دورنمايی نشراتی ندارند و فقط دو چشم شان دوخته به دستان پُر يا خالی منابع امداد است. اگر دستان منابع امداد پُر بود صفحات آن هم پُر می شود و اگر دستان منابع امداد خالی شد کيسۀ نشراتی چنين نشريه هايی نيز تهی می شود.
تا هنور با وجود مجوز های قانونی روزنامه نگاران در شهر کابل نتوانسته اند که يک اتحاديۀ فراگير صنفی خود را به وجود آورند. اتحاديۀ هايی که وجود دارند بيشتر به وسيلۀ يکديگر رد می شوند و نمی خواهند که يک ديگر را به رسميت بشناسند. چنين است که تا هنوز يک تلاش سازنده و گسترده در جهت هم آهنگی و وحدت اين اتحاديه ها ديده نمی شود. وزارت اطلاعات و فرهنگ می خواهد اتحاديه يی به وجود آید که به نام اتحاديۀ آزاد باشد؛ ولی شيوه های کاری را در خفا آنها تعين کنند. در حالی که هر اتحاديۀ آزاد الزامی ندارد که از حکومت و يا از وزير اطلاعات و فرهنگ دستور بگيرد. در رسيدن به ايجاد يک اتحادیۀ آزاد و سراسری در افغانستان بدون شک مشکلات زيادی وجود دارد؛ ولی من می خواهم بر اين نکته تأکيد کنم که يکی از مشکلات اعمال سليقه های است که مقامات وزارت اطلاعات و فرهنگ می خواهند بر روزنامه نگاران در اين زمينه تحميل کنند.
در دوره هايی که مطبوعات افغانستان بر نظام های استبدادی متکی بود، مسلماً مطبوعات شديداً به وسيلۀ حکومت نظارت می شد؛ ولی آنها اين امر را پنهان نمی کردند و اين که چرا اين نظارت را اعمال می کنند، دلايل استبدادی خود را ارائه می کردند. در حالی که در وضعيت کنونی وزارت اطلاعات و فرهنک می خواهد کنترول خود را گويا با لبخند دموکراسی و آزادی بيان اعمال کند؛ ولی ديگر روشنفکران افغانستان مفهوم رنگ هر لبخندی را به خوبی می شناسند. اعمال سليقه های شخصی مقامات وزارت اطلاعات و فرهنگ گاهی آن قدر غير قابل تحمل می شود که حتی روزنامه نگاران دولتی را نيز به ستوه می آورد.