به برگۀ پیشـین به برگۀ اصلی به برگۀ بعدی  

نشرات راديويی و اثرگذاری آن بر انکشاف بشری در افغانستان

ما در کشوری زنده گی می کنيم که بسياری از مسايل حياتی هنوز بر ما روشن نيست. شمار مجموعی و دقيق نفوس کشور خود را نمی دانيم. هر کس و هر سازمان بر اساس تخمين خود در اين باب چيز هايی می گويند. ما چند در صد با سواديم باز هم نمی دانيم. می گويند فیصدی بی سوادان در افغانستان در ميان هفتاد تا هشتاد فيصد است. چه رقمی تکان دهنده يی! تازه بخشی از با سوادان ما را با در نظر داشت معيار های امروزين به مشکل میتوان در شمار با سوادان به حساب آورد.

ظاهراً ميزان بيسوادی در ميان زنان بلندتر از ميزان بي سوادی در ميان مردان است. گزارش های وجود دارد که از هشتاد وهفتاد تا نود در صد زنان در افغانستان بی سواد اند. با وجود يک چنين بی سوادی کتله يی میتوان گفت که مردم افغانستان حتی در همان دهکده های دور دست از يک نوع سواد بلند سمعی يا شنيداری برخوردار اند. پرسشی به ميان می آيد که مردم چگونه و از چه طريقی به چنين سوادی دست يافته اند؟

من می خواهم عقيدۀ خود را در اين ارتباط به گونه صريح و روشن بيان کنم که يگانه وسيلۀ دست يابی مردم به چنين سوادی شنيدن دوامدار راديو در چند دهۀ گذشته است که چنان عادتی همچنان ادامه دارد. همين حالا در افغانستان مناطق و دهکده های وجود دارد که تا هنوز از داشتن جاده های موتر رو محروم اند؛ ولی با اين حال اهالی بی سواد و بيشتر مردان از حوادث منطقه و جهان اطلاعاتی دارند و اين اطلاعات را از طريق راديو ها به دست آوردند . امروزه ساکنان دهکده های افغانستان بر بنياد اطلاعاتی که از راديو ها به دست آورده اند در ارتباط به رويدار های سياسی کشور و منطقه داوری می کنند.

شايد در افغانستان کمتر کسی باشد که اطلاعاتی در ارتباط به صدام حسين و سرنوشت او نداشته باشد و نداند که عراق نيز زير کنترول امريکايی ها و انگليس هاست. نام بوش ديگر در دهکده های نيز بر سر زبان هاست. از زندان گوانتانامو چيز هايی شنيده اند. اصطلاحات آيساف، تروريزم در گوش های شان آشنا است. در گفتگو ها متوجه میشوی که مردم افغانستان نسبت به مردم فلسطين احساس همدردی می کنند. امروزه مردم در رابطه به نيات پرويز مشرف و حکومت پاکستان نسبت به کشور خود، اظهار عقيده می کنند. اسامه را شخصيت ساخته شده به دست امريکايي ها می دانند.

مردم حالا قضاوت می کنند که حامد کرزی به وسيلۀ امريکايی ها تقويت می شود. نام لخدار براهيمی برای شان آشناست. حتی بسياری از مردم وضعيت کنونی در کشور را با وضعيت سال های موجوديت ارتش شوروی پيشين مقايسه می کنند. گاهی هم قضاوت ها به مقايسۀ چگونه گی دولت شوروی پيشين با ايالات متحد امريکا می رسد. يک مرد بی سواد در يک دهکدۀ دور در حالی که نمی تواند بخواند چگونه امکان دارد که به يک چنين اطلاعاتی دست يابد؟ بدون شک او اين اطلاعات را از طريق گوش هايش به دست آورده است نه از طريق چشمهايش. اين مرد کوهستانی بی سواد در چند دهۀ گذشته به راديو گوش داده و هم اکنون با شماری از اصطلاعات اجتماعی- سياسی آشناست. در يک جمله می توان گفت که هم اکنون مردم کشور به شنيدن برنامه های خبری و اطلاعاتی راديوها معتاد شده اند. پيدايی چنين وضعيتی به چند دهۀ گذشته برمی گردد که مردم به شنيدن راديو های جهانی عادت کردند و بيشتر به گزارش های و رويداد های خبری گوش می دادند. بر گرديم به اصل مساًله و آن اين که راديو در افغانستان از آغاز پيدايی عمدتاً با دو مشکل زيرين رو به رو بود:

نخست اين که اکثريت مردم قدرت خريداری دستگاه های آخذۀ راديو را نداشتند. اين صندوقچۀ جادويی در شهرها بيشتر در خانه های مقامات بلند پايۀ دولتی، خانواده های اشراف، سرمايه داران و نهايتا ًقشر متوسط بالايی پيدا می شد. غير از اين در آغاز راديو کابل توانايی آن را نداشت تا امواج نشراتی خود را به تمام ساحات کشور برساند. بناً فيصدی کمی از شهروندان می توانستند که به امواج راديويی دسترسی پيدا کنند. نکتۀ ديگر اين که زبان راديو کابل و همچنان بعداً راديو افغانستان هميشه نوع زبان کليشه يی ادبی بوده است. خاصتاً سرویس های خبری به هيچ وجه با زبان ژورناليستی هم آهنگ نبود. کاربرد بيش از حد واژه های عربی و صدای ساخته گی گوينده گان سبب می شد تا بخش بزرگ شنونده گان نتوانند با سرويس های خبری راديو پيوند ذهنی بر قرارکنند.

بسيار ديد شده است که مردم هنگام پخش سرويس خبرها با سکوت به راديو گوش می نهادند تا خبرها را با دقت دنبال کنند. گاهی هم به گونۀ امتحان از يکديگر می پرسيدند که راديو چه گفت؟ و آن گاه معلوم می شد که آنها چيز هايی بسيار اندکی از سرويس خبری راديو دريافت کرده اند. با اين حال علاقه مندی خانواده های به داشتن راديو روز تا روز بيشتر می شد. به پندار من اين برنامه های تفريحی و پخش موسيقی بود که مردم را وا می داشت که در جهت دست يابی به دستگاه آخذۀ راديو تلاش کنند. در آن سال ها عمدتاً مردم به راديو به حيث يک وسيلۀ تفريحی نگاه می کردند تا يک وسيلۀ آموزشی و اطلاع رسانی. برنامه های سياسی و اجتماعی و آموزشی راديو در آغاز چندان مورد توجه شنونده گان نبود. غير از اين در آن هنگام داشتن راديو برای خانواده ها نوع تشخص و امتياز به حساب می آمد تا يک وسيلۀ مؤثر از اطلاع رسانی.

با اين حال با آغاز پخش برنامه های نمايشی در راديو ميزان علاقمندی مردم به آن افزايش يافت. در اين جا میتوان به نمايشنامه هايی اشاره کرد که شب های جمعه زير نام " راديو درام امشب ما " انتشار می يافت و در دهکده ها اين يکی از مهمترين وسيلۀ تفريحی و آموزشی در خانواده ها به شمار می آمد. اين برنامه بعداً به يک منبع بزرگ آموزشی برای شنونده گان بدل گرديد. مسايل مربوط به امور خانواده، بهداشت، انکشاف اجتماعی، نکوهش سنت های ناپسنديدۀ اجتماعی، حوادث عاشقانه، آموزش و پرورش و مسايل ديگر در اين درامه ها تمثيل می گرديد که برای شنونده گان گذشته از جنبه های تفريحی آن از اهميت بزرگ آموزشی نيز بر خوردار بود.

بعداً راديو افغانستان با نشرِ برنامه های ويژه در ارتباط به کشاورزی، مالداری، بهداشت، آموزش و پرورش، تدبير منزل، به همينگونه برنامه های اختصاصی برای کودکان و نوجوانان، برنامه های ادبی- هنری، علمی- اجتماعی و تبصره های سياسی بيشتر و بيشتر در ميان اقشار گوناگون جامعه هواه خواهان و شنونده گانی پيدا کرد. بدينصورت مردم تدريجاً به اين آگاهی رسيدند که راديو تنها و تنها يک وسيلۀ تفريحی نيست؛ بلکه از اهميت بزرگ آموزشی و اطلاعاتی نيز برخوردار است. در جريان چنين پيشرفت هايی هرچند سرويس های خبری کماکان همان زبان سنگ شدۀ کليشه يی خود را حفظ کرد؛ ولی در زبان شمار ديگری برنامه تغيیرات مثبتی به وجود آمد و حتی زبان بعضی از برنامه ها با زبان گفتار نزديگ گرديد. اين امر را می توان يکی از پيشرفت های مهم و قابل توجه " راديو افغانستان " به شمار آورد.

آن گونه که می گويند راديو چيزی ديگری نيست جز صدا و زمانی که اين صدا به گونۀ صميمانه و عام فهم آن ارائه نمی گردد؛ مشکل است که بتوان انتظار داشت تا راديو در ميان مردم نفوذ مؤثری داشته باشد. در سال های اخير سلطنت ظاهر خان میتوان گفت که دست کم " راديو افغانستان " در ميان عوام و رده های کمتر آموزش ديدۀ افغانستان از محبوبيتی برخوردار گرديد. چنان که وقتی مردم می خواستند بر ثقه بودن مسأله يی تأکيد کنند، آن گاه به راديو استناد می کردند و می گفتند که اين مساًله در راديو گفته شده است. گذشته از بهبود تدريجی برنامه های راديو يکی دو مساًلۀ زيرين نيز می تواند در پيدايی اعتماد مردم نسبت به نشرات راديو مؤثر بوده باشد:

نخست اين که رويداد های سياسی در افغانستان خيلی ها با کندی به پيش می رفت و پس از دورۀ طولانی صدارت استبدای هاشم خان ديگر مردم پذيرفته بودند که آنها شاهی دارند که سايۀ خداست. مردم که همه چيز را و از جمله راديو را از الطاف شاه می دانستند که به آنها ارزانی شده است؛ کمتر می توانستند فکر کنند که اين راديو نيز دروغ می گويد و منافع خاندان و رده های وابسته به آن خاندان را تبليغ می کند. مساًلۀ ديگر اين که هنوز مردم به شنيدن راديو های جهانی و راديو های کشور های همسايه عادت نکرده بودند تا شيوۀ نشراتی راديوی خودی را با راديو های ديگر مقايسه کنند و به نتيجه گيريي برسند. میخواهم بگويم که تا پايان سلطنت ظاهر خان به سال ١٩٧٣ میلادی شمار اندکی از روشنفکران و افراد آموزش ديدۀ افغانستان به راديو های خارجی گوش می نهادند. شايد بتوان کودتای سردار محمد داود خان را در سال ١٩٧٣ سرآغاز رجوع مردم افغانستان به راديو های جهانی و مهمتر از همه به بخش فارسی دری راديوی بی بی سی خواند.

کودتای داود خان که مردم افغانستان را غافلگير کرده بود؛ يکی يکبار متوجه شدند که به چه آسانی سايۀ خدا! از سر آنها پَريده است و اين مساًله نوع حس جستجوی دريافت حقايق رويدادها را در ميان اقشار گوناگون مردم به حرکت در آورده بود.
چنين بود که گرايش به شنيدن راديوی بی بی سی نه تنها در ميان قشرهای آموزش ديده؛ بلکه در ميان رده های ميانۀ مردم گسترش قابل توجهی پيدا کرد و بدينگونه صدای ساعت " بيگ بين " در دهکده های افغانستان نيز در گوش ها طنين انداخت و اندک اندک اين جمله که: " اين جا لندن است " در افغانستان به يک صدای آشنا بدل گرديد.

نخستين مخالفت ها با شنيدن " بی بی سی " نيز از زمان داود خان آغاز يافت. وضع ممنوعيت در ارتباط به شنيدن راديوی " بی بی سی " نوع حس بدگمانی در ميان دانشجويان، روشنفکران و مردم افغانستان را سبب گرديد. تنها دانشجويان و روشنفکران وابسته به جناح های خلق و پرچم حزب دموکراتيک خلق افغانستان بودند که با حرارت از هر نوع اقدام حکومت داود خان حمايت می کردند. البته در اين ميان پرچمی ها حرارت بيشتری نسبت به خلقی ها نشان می دادند. با اين حال بعداً با ولی نعمت خود پشت کردند. شايد بهتر باشد گفته شود که از پشت به او خنجر زدند. با اين همه " بی بی سی " توسن خود را در ميدان فراخ و بيرقيبی مهميز می زد. درجهت ديگر بر نشرات راديو افغانستان نيز محدويت هايی وضع گرديد. بيشترينه تبليغات راديو متکی بر توصيف نظام جمهوری داود خان گرديد. اين امر تدريجاً آن اعتمادی اندکی را هم که در ميان مردم نسبت به نشرات راديو وجود داشت از ميان برد.

حالا وقتی مردم از راديو می شنيدند که اهالی فلان ولسوالی با راه اندازی گردهم آيی از نظام جمهوريت دفاع کردند؛ بيدرنگ اين خبر اين گونه تعبير می گرديد که بايد در آن جا مشکلاتی برای دولت پيش آمده باشد.
من يادم می آيد وقتی که خبر دستگيری میوندوال و چند تن از يارانش به اتهام اقدام به يک کودتای نظامی از راديو پخش گرديد؛ در دانشگاه کابل کمتر دانشجويی به اين امر باور داشت که میوندوال می خواسته است که اقدام به يک عمل نظامی کند! قضاوتها چنين بود که دولت می خواهد با چنين بهانه هايی مخالفان خود را در ميدان سياست از بين ببرد.

چند روز بعد راديو " زمانی " خبر داد که ميوندوال در زندان با استفاده از نکتايی، خود را خلق آويز کرده و کشته است، ديگر جاي هيچ شکی باقی نماند که نظام داوود خان نمی تواند با ديگر انديشان و روشنفکران تفاهمی داشته باشد. چنين بود که راديو افغانستان به سرعت اعتبار خود را در ميان مردم و روشنفکران از دست داد. هر قدر که نظام داود خان بيشتر در اجرای برنامه های وعده داده شدۀ خويش، ناتوان می گرديد به همان پيمانه به ترفند های راديويِی و مطبوعاتی روی می آورد.

اين در حالی بود که کودتای او چنان تکانه يی ذهنيت سنگ شدۀ سياسی مردم افغانستان را برای دريافت حقيقت رويدادها بيدار کرده بود و مردم علاقه داشتند و به زبان ديگر حق داشتند تا به حقيقت رويدادها از طريق رسانه های خودی دست رسی پيدا کنند.
يگانه راديويی که در آن روز توانست از چنين وضعيتی استفادۀ  بهتری کند و به مانند دايه يی مهربانتر از مادر به ميدان در آيد " بی بی سی " بود که به گونۀ طنزی گاهی بعضی ها آن را بی بی سکينه می گفتند. مردم جهت دريافت اطلاعات به همين راديو مراجعه می کردند. اين که " بی بی سی " در روش نشراتی خود چقدر بيطرف است مساًلۀ ديگريست. با اين حال در زمان داود خان " راديو افغانستان " با انتشار يک رشته برنامه های هنری - ادبی، آموزشی، تاريخی و ذوقی از نقطه نظر چگونه گی تهيه و ارائه، موفقيت های قابل توجهی داشت که اين امر سبب شد تا " راديو افغانستان " شنونده گان خود را در اين زمينه ها خفظ کند و در جهت رشد و انکشاف توانايی های بشری مردم اثر گذاريی داشته باشد.