به برگۀ پیشـین به برگۀ اصلی به برگۀ بعدی  


پيدايی مطبوعات در افغانستان

نخستين نشريه در افغانستان " شمس النهار " نام دارد که به سال 1873 در زمان امير شيرعلی خان در شهر کابل نشرات خود را آغاز کرد. اين نکته روشن است که مطبوعات در افغانستان به مانند کشور های ديگر آسيايي در زير نظارت مستقيم حکومت ها شکل گرفته است. البته چنين تجربه يي را شماری از کشورهای غربی در سده های هفدهم و هجدهم پشت سر گذاشته اند. در يک نگاه فشرده به پسمنظر مطبوعات در افغانستان می توان گفت که نظام مطبوعات در اين کشور بيشترينه بر بنياد استبداد حکومت ها استوار بوده است و اما در دوره هايي هم نظام مطبوعاتی در کشور متکی بر آزادی و قانون نيز بوده است. در اين مورد است که مطبوعات بر حيات اقتصادی - سياسی و اجتماعی- فرهنگی و نهايتاً در رشد بشری کشور اثر گذاری داشته است. در ارتباط به دلايل پایه گذاری " شمس االنهار " چنين صورتی است که " شمس النهار " کارشناسان عرصۀ مطبوعات و رسانه ها در افغانستان ديدگاه های متفاوتی دارند. شماری باور دارند که امير شيرعلی خان بنابر پيشنهاد های اصلاحی سيد جمال الدين افغان دست به يک چنين کار مهمی زد. در حالی که شمار ديگر باورمندند که امير شيرعلی خان جهت تحقق و گسترش برنامه هايي اجتماعی- فرهنگی خويش ضرورت ايجاد يک چنين نشريه يي را دريافته بود و بناً اجازه داد تا افغانستان نشريه يی داشته باشد. در هر دو صورت فکر می شود که دست کم وضعيت اجتماعی- فرهنگی در افغانستان در آن روزگار ضرورت انتشار نشريه يي را به ميان آورده بود. تجربه نشان داده است که چگونه گی مطبوعات و رسانه ها در هر کشوری به ساختار اقتصادی-اجتماعی و فضای سياسی- فرهنگی آن کشور که نهايتاً ماهيت نظام ها را مشخص می کند، وابسته گی دارد. به سخن ديگر چگونه گی مطبوعات در يک کشور را نمی توان جدا از چنين ريشه هايي مطالعه کرد. اما رابطۀ مطبوعات با ريشه های سياسی-اجتماعی آن يک رابطۀ يک طرفه نيست؛ بلکه مطبوعات درجهت ديگر بر ريشه های خود هميشه اثر گذار بوده و ريشه های خود را متحول می سازد. شايد اين يک امر عام در تاريخ مطبوعات جهانی بوده باشد که مطبوعات در آغاز نظارت شديد دولت را به همراه داشته است؛ ولی ميزان چنين نظارتی در کشورهای گوناگون هميشه يک سان نبوده است. در کشور های مانند افغانستان نه تنها در آغاز مطبوعات با نظارت شديد دولت به همراه بوده است؛ بلکه در سير پيشرفت خود دوره هایي از سکوت و اختناق را نيز تجربه کرده است. هرچند کشور های را هم می توان سراغ کرد که در آن ها ميزان نظارت دولت بر مطبوعات نسبتاً کمتر بوده است، با اين حال می توان گفت که در جهان هيچ حکومتی نيست که به گونه يي نخواسته باشد تا بر مطبوعات نظارت نکند. اين امر از آن جا ناشی می شود که بسياری از دولتمردان انتظار دارند که مطبوعات و رسانه ها بايد ديدگاه های اجتماعی- سياسی آن ها را انتشار دهد و يا در مقابله با چنين ديدگاه هايي سکوت اختيار کنند و به اصطلاح نگويند که بالای چشمان آقايون ابروست. درحالی که در يک جامعۀ مدنی و آزادی گرا مطبوعات است که بر چگونگی کارکرد دولت ها انتقاد می کند. در حقيقت اين انتقادها را می توان نوعی نظارت نهاد های مدنی بر حکومت؛ تلقی کرد. در اين نکته می توان گفت که مطبوعاتی متکی بر آزادی و قانون سبب ايجاد نوعی رابطه در ميان مردم، نهاد های مدنی، و دولت می گردد. مطبوعاتی که بر چنين نظامی استوار بوده باشد نه تنها دشمن دولت تلقی نمی گردد، بلکه دولت را در اجرای برنامه های سياسی- اقتصادی و فرهنگی- اجتماعی آن ياری می رساند. چنين است که در جهان آزاد امروز مطبوعات را بعد چهارم دولت ها يا يکی از پايه های اساسی دموکراسی تلقی می کنند. دموکراسی در يک کشور بدون آزادی بيان مفهومی ندارد و مطبوعات يکی از مؤثرترين وسايلی است که می تواند آزادی بيان در يک کشور را تمثيل کند. اساساً دریک جامعۀ مدنی توزيع و مبادلۀ اطلاعات در جهت ايجاد تغيیرات اجتماعی و اصلاحات اقتصادی از ضروريات مهمی به حساب می آيد. مردم حق دارند تا به اطلاعات کشوری و جهانی دست يابند. اما مهم اين است که اين اطلاعات بايد بر پايۀ حقيقت استوار بوده باشد. يعنی مردم حق دارند تا به اطلاعات حقيقی دست يابند نه اطلاعات دروغ و ساخته گی. در اين مفهوم می شود گفت که هر بنياد و هر حکومتی که بخواهد به جای حقيقت دروغ را تحويل مردم دهد در حقيقت به حقوق بشری مردم تجاوز کرده است. نتيجۀ منفی ديگراين امر در اين است که مردم نسبت به چنان رسانه های گروهی اعتماد خود را از دست می دهند و در اين صورت تأثيرگذاری و نقش مطبوعات و رسانه ها به حيث نهاد های مدنی در تحولات اجتماعی- اقتصادی جامعه از بين می رود. با دريغ که افغانستان يکی از آن کشور هايست که مطبوعات آن در چندين دورۀ طولانی با چنين وضعيت ناگواری رو به رو بوده است. در ارتباط به سالهای نشراتی " شمس النهار " در ميان کارشناسان عرصۀ مطبوعات در افغانستان عقايد گوناگونی وجود دارد. شماری عمر نشراتی آن را اضافه از سه سال و شمار ديگر حدود سه سال دانسته اند. بيشترينه عقيده بر اين است که ميرزا عبدالعلی که نام آن به حيث مهتمم در شماره هايي نشريه آمده است؛ در حقيقت کار مدير مسؤول را انجام می داده است. " شمس النهار " در زمانی در افغانستان به نشرات آغاز کرد که هيچ پيش زمينۀ در جهت روزنامه نگاری در کشور وجود نداشت و از طرف ديگر استقلال سياسی کشور هر آن به وسيلۀ حکومت هند بريتانيايي مورد تهديد قرار داشت. چنان که سرانجام به اثر تجاوز همين حکومت به سال 1878 نه تنها نشرات شمس النهار متوقف گرديد؛ بلکه امارت شيرعلی خان نيز از ميان برداشته شد. هرچند " شمس النهار " به ارادۀ امير شيرعلی خان پايه گذاری گرديد و عمدتاً زير نظارت امارت او به نشرات ادامه می داد و ارگان نشراتی امارت او بود؛ با اين حال رشد طبيعی جامعۀ افغانستان با تغيیراتی در امور نظامی، اقتصادی، کشاورزی، پيدايي تجارت و نهايتاً ايجاد يک طبقۀ تازه در کشور و به همين گونه تحولاتی در زمينه های فرهنگی و اجتماعی شرايط ايجاد مطبوعات در افغانستان را فراهم کرده بود. همچنان در همين زمان بود که سه چاپخانۀ سنگی به نام های چاپخانۀ مصطفاوی و چاپخانۀ شمس النهار و چاپخانۀ قرضاوی در شهر کابل پايه گذاری گرديد.