نقش احزاب سیاسی و نهادهای مدنی در دموکراسی

فلسفۀ وجودي دموکراسي ( مردم سالاری ) به موجوديت احزاب سياسي و نهاد هاي مدني وابسته است. براي آن که دموکراسي بدون احزاب سياسي و نهاد هاي مدني نمي تواند دموکراسي واقعي باشد. آن جا که احزاب سياسي و نهادهاي مدني وجود ندارد، اين خود بيانگر آن است که در آن جامعه دموکراسي وجود ندارد. هر دولتي که بدون احزاب سياسي و نهاد هاي مدني ادعاي دموکرات بودن را داشته و خود را دموکراسي بخواند به يقين که دروغ مي گويد.

باري شهيد محمد هاشم ميوندوال در يکي از شماره هاي نشريهۀ مساوات نشريۀ حزبي خويش در رابطه به  خود داري شاه از توشيح قانون احزاب نوشته بود که: دموکراسي بدون احزاب سياسي به گادي بدون اسب مي ماند. در اين گفته احزاب سياسي نيروي حرکي دموکراسي خوانده شده است. از اين جا مي توان گفت که دموکراسي بدون احزاب، دموکراسي ايستا و غير متحرک است. حزب مهم ترين سازمان سياسي در دموکراسي هاي معاصر خوانده شده است.

برخي از دانشمندان باور دارند که دموکراسي در نهايت چيزي جز رقابت حزبي نيست. براي آن که انتخابات بدون اشتراک احزاب سياسي نمي تواند مفهومي داشته باشد. انتخابات خود پايۀ اساسي دموکراسي را مي سازد. موجوديت احزاب و اعتبار آنها به رقابت انتخاباتي وابسته است. احزاب سياسي اساساً در انتخابات به هدف رسيدن به قدرت سياسي اشتراک مي کنند، اما آنها در دوران مبارزات انتخاباتي خود در جهت آگاهي دهي به مردم در رابطه به دموکراسي، نقش مردم در برنامه هاي سياسي - اجتماعي اطلاعاتي را نيز ارائه مي کنند و بدين گونه به آگاهي دهي مردم مي پردازند. از اين نقطه نظر احزاب سياسي با نهاد هاي جامعۀ مدني هدف مشترک را دنبال مي کنند. براي آن که آگاهي دهي به مردم با استفاده از آموزش هاي مدني  يکي از برنامه هاي هميشه گي جامعۀ مدني است. احزاب سياسي در مبارزات انتخاباتي خود نيز به چنين کاري اقدام مي کنند. آنها مردم را با يک رشته از مفاهيم سياسي - اجتماعي آشنا مي سازند.

نهادهاي جامعۀ مدني بر اين باور است که بدون بلند بردن ميزان آگاهي هاي مدني مردم، نمي توان از آنها انتظار داشت تا آگاهانه در پروسه هاي سياسي- اجتماعي کشور اشتراک نموده و به فضيلت مدني برسند. در جهت ديگر احزاب سياسي پيوسته از عملکرد دولت نظارت مي کند و با ارائۀ طرح هاي انتقادي خود و راه اندازي تجمعات دولت را در بر آن مي دارند تا در چارچوب قانون عمل نموده و در سياست هاي خويش به نفع مردم تعديل به عمل  آورد. اين خود نوعي دادخواهي است که احزاب سياسي انجام مي دهند. اين در حاليست که داد خواهي رسالت مهمي نهاد هاي جامعۀ مدني را تشکيل مي دهد.

اما تفاوت اساسي احزاب سياسي با نهادهاي جامعۀ مدني اين است که جامعۀ مدني هرگز در انديشۀ به دست آوردن قدرت سياسي نيستند؛ در حالي که احزاب سياسي براي رسيدن به قدرت سياسي تلاش مي کنند. احزاب سياسي به يک مفهوم حکومت هاي آماده هستند. احزاب سياسي داراي برنامه هاي سياسي اجتماعي اند که جهت عملي سازي برنامه هاي خود به قدرت دولتي نياز دارند. در اين مفهوم احزاب سياسي به دولت به مفهوم افزار تطبيق برنامه هاي خود نگاه مي کنند. احزاب سياسي دموکرات در رسيدن به قدرت سياسي پيوسته از وسايل و امکانات دموکراتيک و صلح آميز استفاده مي کنند نه از وسايل خشونت آميز. به همين گونه دانشمندان عرصۀ علوم اجتماعي و سياسی باور دارند که موجوديت جامعۀ مدني نيرومند شرط اساسي دوام و استقرار دموکراسي در يک جامعه است.

جامعۀ مدني مجموعه يي از نهادها، انجمن ها  و تشکيلا اجتماعي است که وابسته به دولت و قدرت سياسي نيستند؛ ولي نقش تعيين کننده يي در صورتبندي قدرت سياسي دارند. به نظر شماري از دانشمندان جامعۀ مدني يکي از پايه هاي اساسي دموکراسي است که نمي توان بدون موجوديت آن سخني از دموکراسي به ميان آورد. جامعۀ مدني اگر در يک جهت به ساختارهاي سياسي وابسته نيست و مستقل از قدرت سياسي است، اين امر به مفهوم خنثي بودن آن در پروسه هاي سياسي- اجتماعي جامعه نيست؛ بلکه جامعۀ مدني با استقلاليت خود از قدرت دولتي بايد نيرو تأثيرگذار بر دولت و روندهاي سياسي جامعه باشد. نظر به تعريفي که از جامعۀ مدني به دست داده شد جامعۀ مدني در برگيرندۀ حوزه هاي عمومي خود مختار است که در درون آن، انجمن ها و نهاد هاي مدني مي توانند به امور خود سر و سامان دهند و به پاسداري منافع اعضاي خود بپردازند. به طور کلي در ميان مردم و  نهاد هاي جامعۀ مدني از يک سو و در ميان جامعۀ مدني با دولت از سوي ديگر رابطۀ پويا وجود دارد.