رئیس جمهور آینده را چه کسی انتخاب می کند!!!

دَور سوم انتخابات ریاست جمهوری آرام آرام  نزدیک می شود؛ اما از همین اکنون این مسأله بحث های داغی را در میان احزاب و سازمان های سیاسی، نهاد های مدنی و شخصیت­های دیگر اندیش کشور برانگیخته است. چنین بحث های زمانی گسترش بیشتری یافت که اخیراً رئیس جمهور کرزی در یک کنفرانس خبری گفت که او با همکارانش در مشوره است تا انتخابات ریاست جمهوری پیش از خروج نیروی های ناتو راه اندازی شود. هرچند قانون اساسی برای او اجازه نمی دهد تا بار سوم بر اریکه تکیه زند؛ با این حال او خود نیز بارها گفته است که دیگر از هوای کلاه شاهی گذشته است که به گفتۀ حافظ: کلاه خوش بود؛ اما به درد سر یا به ترک سر نمی ارزد.

مخالفان سیاسی به گفته های رئیس جمهور با نوع شک و تردید نگاه می کنند و می اندیشند که رئیس جمهور در پشت چنین گفته هایی اهداف دیگری را دنبال می کند. آن ها کمتر باور دارند که افغانستان بتواند تا یک انتخابات آزاد، بدون مداخله و تقلب را تجربه کند! مخالفان از هم اکنون هشدار می دهند که هر گونه تقلب در انتخابات آینده می تواند بی ثباتی گسترده یی را در کشور سبب شود. این  نگرانی ها در حالی ابراز می شود که باری روزنامۀ ماندگار در یکی از شماره های ۱٣٩۰ خورشیدی، بر اساس اسنادی که  داشته از قول آقای نجفی که هم اکنون بر کرسی وزارت ترانسپورت با وجدان آسوده !!! تکیه زده است، نوشته بود: « کرزی را من رییس جمهور ساختم ورنه داکترعبدالله  رئیس جمهور بود.» نجفی پیش از این که به این مقام برسد، رئیس دارالانشای کمسیون مستقل انتخابات بود. از این اعتراف که نمی دانم چه سان و در چگونه حالت روانی بر زبان و قلم نجفی جاری شده، ماه ها گذشته است؛ اما تا کنون کسی از او نپرسیده است که این سخن را چگونه گفته ای و ترا دلیل و برهان چیست؟

اگر کسی از چنین موقعیتی، چنین سخنی را در یک کشور غربی بگوید بدون تردید نه تنها رئیس جمهور ناگزیر به استعفأ می شود؛ بلکه این شخص در پشت میله های زندان قرار خواهد گرفت. ما همه گان از داستان واتر گیت آگاهیم که چه ماجرایی پدید آورد؛ اما این جا کسی با صدای بلند فریاد می زند که های ای مردم بدانید و آگاه باشید که نه رای شما؛ بلکه تقلب من رئیس جمهور کرزی را به قصر برده است! با این همه آب از آب تکان نمی خورد. گویی همگان پنبۀ سیاه غفلت و بی پروایی در گوش کرده اند!

نجفی می گوید که او حامد کرزی را رئیس جمهور ساخته است! چگونه با کدام سحر و جادو؟  بدون تردید نجفی اشاره به تقلب خود در انتخابات ریاست جمهوری دارد و شاید هم فکر می کند که رئیس جمهور احسانی بر او نکرده که او را به کرسی وزارت نشانده است؛ بلکه او پاداش تقلب خود را گرفته است! پس می توان گفت که در دموکراسی افغانی بزرگترین شایسته سالاری همان تقلب سالاری است.

در گفتۀ نجفی چند اهانت بزرگ وجود دارد. نخست این که او بزرگترین پروسۀ ملی کشور را که انتخابات ریاست جمهوری است، اهانت کرده و از اعتبار ساقط ساخته است. دو دیگر این که او به ارادۀ مردم افغانستان اهانت کرده است. مردمی که با تمام شور و با تمام دشواری های امنیتی از دهکده های دور و دشوارگذار به مراکز رای دهی آمدند، رای دادند  تا رئیس جمهور خود را انتخاب کنند؛ اما جناب نجفی به گفتۀ خودش در« ماندگار» این همه را نفرین می کند. ارادۀ مردم را نفرین می کند، رای مردم را که در حقیقت همان شرف و وجدان مردم است نفرین می کند، این همه برای او اهمیتی ندارد. توهینی بزرگتر ازین در درازای تاریخ به مردم افغانستان نشده است که هم ارادۀ شان پایمال گردد و هم با صدای بلند گفته شود که من چنین کردم و دست  شما تا تاریخ پنج هزار سالۀ تان خلاص!

نجفی در این گفته، به انتخابات و پروسۀ دموکراسی که افغانستان تازه آن را تجربه می کند، اهانت کرده است. به زبان دیگر دموکراسی را از آن مفهوم کلاسیک اش که می گفتند حکومت مردم، برای مردم و به وسیلۀ مردم تهی ساخته و به آن مفهوم تازه یی بخشیده است، یعنی حکومت کرزی به وسیلۀ نجفی و برای نجفی و شرکا!

در پشت سخنان گهربار! آقای نجفی این مفهوم وجود دارد که آقای رئیس جمهور نه بر اساس رای مردم؛ بلکه به گفتۀ نجفی بر اساس تلقب او بر تخت ریاست جمهوری نشسته است. مسأله روشن است، وقتی کسی بر اساس رای مردم نیآمده است یعنی مشروعیت ندارد. چون چنین نظام هایی مشروعیت خود را از مردم می گیرند نه از نجفی. نجفی با چنین گفته یی در دادگاه تاریخ هم به محکومیت خود شهادت داده است و هم به نا مشروع بودن نظام و شخص رئیس جمهور کرزی.
گفته های نجفی به این مفهوم است که ظرف دو سال اندی که از دَور دوم ریاست جمهوری حامد کرزی می گذرد، ما در زیر سایۀ سنگین یک دولت نا مشروع و احکام و فرمان یک رئیس جمهور نا مشروع زنده گی کرده ایم. پس تمام فرامین و احکام و تمام عملکرد رئیس جمهور و دولت در این مدت زمان نا مشروع بوده است و آقای نجفی به گفتۀ خودش امر حلالی را بر ملت مسلمان افغانستان حرام ساخته است. علمای دین بهتر می دانند آن کسی که امر حالالی را بر مسلمانی به امر حرام بدل می کند چه جزای در شرع دارد! این امر نه تنها از منظرگاه های دینی؛ بلکه از منظرگاه های مدنی نیز امر نکوهیده و زشت و نا بخشودنی است. این در حالیست که مردم با هشیاری سیاسی و با اراده و خرد سیاسی رای دادند تا یک نظام مشروع در سرزمین آن هاحاکم باشد نه یک نظام نا مشروع.

هرچند سخنان نجفی در رسانه ها و در شبکۀ جهانی رشته بحث هایی را بر انگیخت؛ اما این بحث ها سبب نشد تا نجفی خمی به ابرو آورد. تا جایی که من می دانم جناب رئیس جمهور نیز تا هم اکنون با آن صبر سنگینی که دارد؛ در زمینه سخنی نگفته و مُهر از لب بر نداشته است.

کسی مشروعیت یک نظام را زیر سوال می برد؛ اما رئیس جمهور خاموش است، مگر رئیس جمهور مسؤولیت پاسداری از این سرزمین و پاسداری از مشروعیت نظام و قانون اساسی را بر عهده ندارد؟ آیا آن گونه که نجفی خود ادعا کرده آن رشته پیوند در میان او و رئیس جمهور این همه استوار است که  رئیس جمهور می تواند همه چیز را چنان ردای سلطانی بر قامت  نجفی آویزد! پرسش برانگیزترین مسأله خاموشی نهاد های عدلی و قضایی است. مگر این سخنان نجفی کم اهمیت تر از آن که لوی سارنوال افغانستان به آن بپردازد. احزاب سیاسی و نهاد های مدنی و سازمان های حقوق بشر نیز در پیوند به این امر خاموش بودند و یا هم اگر واکنشی نشان داده اند مؤثریتی نداشته است. با چنین وضعیتی چگونه می توان اطمینان داشت که باز کسی به مانند آقای نجفی رئیس جمهور تعیین نمی کند. اگر قرار است که یک تن رئیس جمهور تعیین کند پس چه نیاز است که از انتخابات و دموکراسی  مضحکه یی به جهانیان ارائۀ کنیم و بعد باد در غبغب اندازیم که این دموکراسی و انتخابات افغانی است. این مسأله باید روشن شود که چرا یک تن از مقام های مهم کمسیون مستقل انتخابات بر می خیزد و بنیاد تمام اعتماد بر یک پروسۀ بزرگ ملی را  فرو می ریزد. سخنان نجفی به برسی و تحقیق جدی ارگان ها عدلی و قضایی نیاز دارد، مانند آن است که نجفی  این رستم دوران کمپیوتر نه تنها افغانستان؛ بلکه  تمام سازمان های جهانی را که به گونه یی در پروسۀ انتخابات دخیل بوده اند به آوردگاه فرا خوانده است. خاموشی ما یعنی حقیقت سخنان او. با این حال او از این آوردگاه سر افراز نه بلکه سر افگنده بیرون خواهد آمد. برای آن که اگر او در نتایج انتخابات دستبرد زده است سزاوار عقوبت است و اگر هم دستبرد نزده باشد؛ به دلیل بی اعتبار ساختن یک پروسه ملی باز هم سزوار عقوبت است، چنان عقوبیتی که باید در مقیاس تاریخ، پندی باشد برای آینده گان. حال باد های شرطه از هان سمت می وزد که نجفی بادبان افراشته است، تا دیده شود که در صورت تغییر مسیر باد ها نجفی چگونه می تواند عذاب الیم تاریخ را تحمل کند!!!
تاریخ دادگاه سختی دارد تا دو سال و اندی دیگر جناب کرزی به تاریخ می پیوندد، حتی
ٰ اگر نزدیکترین کس او به جای او تکیه زند؛ باز هم او به تاریخ می پیوند با تمام کارکرد هایش؛ حتا با همین داغی که نجفی آن را بر جبین او و بر جبین ریاست جمهوری او نشانده است. آیا جناب کرزی این داغ را همین گونه آرام و صبور به دادگاه تاریخ خواهد برد؟ یا این که می خواهد آن را از خود بزداید! چیزی نمی توان گفت؛ شاید یک شبه ورق بر گردد و دادگاهی بر نجفی چنان حکمی صادر کند که تا کنون به هیچ  یک از شهرواندان این سرزمین صادر نشده باشد، برای آن که تا کنون هیچ یک از شهروندان کشور نه چنین کرده اند و نه چنین گفته اند!

تاریخ از این شوخی ها زیاد داشته است. شاید هم هیچ رویدادی در راه نباشد و او همچنان تا پایان بر کرسی بماند. اگر چنین هم که شود سخنان او در درازی تاریخ نه تنها بر جبین جمهوریت جناب کرزی؛ بلکه بر جبین این سرزمین سر بلند و بر جبین خود نجفی چنات داغی بر جای خواهد ماند. تاریخ به یاد خواهد داشت که نجفی کسی بود که در بزرگترین پروسۀ ملی افغانستان امانت را به یک سو گذاشت و نخستین تجربه های دموکراسی را آن گونه که خود ادعا کرده است با تقلب آمیخت و امر مشروعی را به یک امر نا مشروع بدل ساخت.

تاریخ حافظۀ شگرفی داد، تاریخ فراموشی را نمی شناسد. نسل ها پشت نسل ها خواهند آمد، بهاران پشت بهاران و زمستان ها پشت زمستان ها، ماه همچنان در آسمان از غره به سلخ و از سلخ به غره خواهد آمد، هزاران هزار بامداد گردونۀ خورشید بر آسمان خواهد چرخید. رئیسان جمهور یکی بعد دیگری به قصر راه خواهند یافت. تقلب جایش را به امانتداری خواهد داد و اعتماد با اعتبار ترین سکۀ بازار خواهد بود؛ ولی با این همه کودکان در درس های  تاریخ خواهند خواند که روزی و روزگاری در افغانستان مردی بود سحرآور که با یک اشارۀ دست می توانست رئیس جمهور تعین کند و کودکان با شرمساری به حافظه خواهند سپرد که آن مرد را نام  نجفی بود که  نه هُراسی از خشم مردم  داشت و نه هم ترسی از عقوبت  تاریخ. چنین بود که در نخستین بامداد دموکراسی، رای و ارادۀ مردم  زیر پاکرد و به گفتۀ خودش حامد کرزی را رئیس جمهور ساخت...  چنین است که دموکراسی افغانستان را دموکراسی داغدار می گویند!