جعل در دایرة المعارف - بیایید دندانهای اسب را بشماریم!
در آن روزگاری که بازار بحثهای فلسفی در یونان باستان بسیار داغ بود و همه روزه فلسفه دانان بسیار گوی در هر کوی و برزن به بحث و استدلال می پرداختند، گروهی نیز بنیاد فلسفه یی را پی افگندند که استوار بر شمار دندان های اسب بود.
گویند آنها، همه روزه در جایی گرد می آمدند و بحث فلسفی خود را اندر باب تعداد دندانهای اسب دنبال می کردند. گاهی هم که پای استدلال شان می لنگید سوار بر خنگ خشم بر یک دیگر می تاختند و نا سزا می گفتند. پیر مردی بود که آن اصحاب بزرگوار فلسفه را خدمت می کرد. چای و آبی برای شان فراهم می ساخت؛ اما هر روزی که می گذشت بیهودهگی چنین بحث های بیشتر سبب دلتنگی پیر مرد می شد. مانند آن بود که او دیگر حوصله ی شنیدن چنین سفسطه هایی را نداشت. ناگزیر روزی رفت به بازار و اسبی آورد جوان که داندانهایش همه گان سالم بودند. پیر مرد اسب را به درختی بست و رفت به نزدیک آن فلسفه دانان پرخاشگر و گفت: ای اهل اقلیم بزرگ فلسفه و دانایی! مرا دل به شما بسوخت که این همه در پیوند به تعداد دندان های اسب بیهوده بحث و ستیز می کنید. رفتم به بازار اسبی آورده ام جوان و از شما می خواهم که بحث و مناظره را بگذارید و بیایید برویم تا یگان یگان دندانهای اسب را بشماریم تا این همه اختلاف و پراکنده گی از میانه بر خیزد!
جماعت را از سخنان پیر مرد حالت دگرگون شد و بر او بر آشفتند که ای پیرمرد بی خبر از لذت فلسفه، تو چقدر گستاخی که یکی و یک بار بر بنیاد فلسفه ی ما همجوم آوردی و آن را خراب کردی! پیر مرد را آن قدر کوبیدند که از هوش رفت و او را از سرزمین فلسفه ی خویش بیرون انداختند و خود بر گشتند و بحث داندان های اسب را از سَر گرفتند.
این حکایت از آن آوردم که واژه ی آکادمی یا اکادمی نیز از همان یونان باستان آمده است. گویند این لفظ از نام یکی از یلان اساطیری یونان گرفته شده که در شمال « آتن » سرزمین های فراخی داشته و آن سرزمین ها را اکادمی می نامیدند و افلاطون در آن مدرسه یی داشته است. گاهی هم گفته اند که اکادمی باغی بوده که افلاطون در آن فلسفه تدریس می کرده است، سخن آخر این که این لفظ اکادمی همان فرهنگستان فارسی دری است.
پس این اکادمی هر گونه ریشه ای که داشته باشد، همان جایگاه علم و فلسفه بوده است؛ اما آن جایگاهی که اهل « فلسفهی دندان اسب » گرد می آمدند، جایگاه سفسطه و دروغ پردازی بوده و این سفسطه چیزی دیگری نیست به جز این که حقیقت و دروغ را به عَمد در می آمیزند تا به نتیجه یی نرسند و یا هم بخواهند به نتیجه ی دروغینی برسند که خود می خواهند. کاری که بخش دایرة المعارف آریا « دانشنامهی آریانا » اکادمی علوم افغانستان هرازگاهی انجام می دهد.
تازه گیها در جلد نخست نشر تازه ی دایرة المعارف آریانا گروه « فلسفه ی دندان اسب » کشف بزرگی را به نام خود تسجیل کردند، کشفی که جز بر بنیاد «علم افغانی » دیگر بر بنیاد هیچ علم و فلسفه یی میسر نیست. چنین است که این کشف که شگفتی همه گان را بر انگیخته جز در چنین دایرة المعارفی دیگر در هیچ گوشه ی جهان ارزش نشر را ندارد؛ برای آن که سر انجام یونانیان خردمند رفتند و پنجه در دهان اسب کردند و آن دندانها را یگان یگان بر شمردند. با دریغ که گروه دایرة المعارف آریانا تا هنوز در نیافته اند که دیگر دوران جعل فرهنگی و تاریخی نه تنها گذشته است؛ بلکه گذشت زمان از چهره ی هر گونه جعلی که حتا به دست هشیار ترین جعال هم که صورت گرفته باشد، پرده بر می افگند. من به دست اندر کاران دیراة المعارف آریانا و به جناب رییس اکادمی علوم افغانستان و به جناب رییس جمهور کشور که یک چنین کشف بزرگی در دوران شفاف و زرین!!! او رخ داده است تبریک می گویم و به تمام دوستانی که پَرچم بردار عَلم افغانی اند پیشنهاد می کنم که این کشف بزرگ را که نشان گر آتش جواله ی نبوغ اکادمی علوم افغانستان است بر کتیبه ی زَرینی بنویسند و آن کتیبه را در چار راه فلسفه و دانش جهانی بگذارند تا جهانیان بر ما نخندند که ما در تکوین دانش و فلسفه ی جهان سهمی نداشته ایم!!!
دایرة المعارف آریانای اکادمی علوم با رَمل اندازی های فلسفی در پیوند به تناسب نفوس اقوام گوناگون کشور به نتیجه یی رسیده و آن را چنان سند شرمساری تاریخی خویش این گونه به نشر رسانده است:
◄ پشتونه ٦٢ اعشاریه ٧٣ در صد؛
◄ تاجکها، ١٢ اعشاریه ٣۸ در صد؛
◄ هزفرهها، ٩ در صد؛
◄ ازبیکها، ٦ اعشاریه ١٠ در صد؛
◄ ایماقها، ٢ اعشاریه ٦٧ در صد؛
◄ ترکمن ها، ٢ اعشاریه ٦۸ در صد؛
کما بیش پنج در صد دیگر می ماند به نورستانیها، بلوچها، پشته ایها، براهوی ها، شغنانیها، هندها و سیکها، قزلباشها، بیاتها، گوجرها، قرغیزها، مغولها و...
ما در سرزمین شگفتنی انگیزی زندهگی می کنیم. سرزمین بی آمار. ما هنوز نمی دانیم که سالانه چند کودک به دنیا می آیند و چند تن می میرند. سرزمین که حقیقت باید بر مَدار نیت سلطان و اریکه نشینان گفته شود نه بر مَدار واقعیت های پیرامون. سرزمین که حتا در سده ی بیست و یکم هم همت و دانش آن را نداشته است تا شمار شهروندان خود را در فهرستی درج کند. زمانی که بحث از ایجاد شورا های ولسوالی ها به میان آمد، گفتند افغانستان هنوز شمار نفوس ولسوالی های خود را نمی داند؛ اما با رَمل اندازی های سیاسی پشت پرده ی سیاه، نفوس ولایت های را تعین کردند تا شمار نمایندهگان ولایت ها در مجلس نمایندهگان مشخص شود. حال نمی توان به یقین گفت که بر بنیاد چنین رَمل اندازی های سیاسی و تفاهم های پشت پرده چه مقدار حق شماری از ولایت های کشور زیر پا شده است.
این پرسش را می توان همچنان مطرح کرد، در سرزمینی که هنوز شمار نفوس مجموعی آن معلوم نیست، چگونه می توان شمار نفوس اقوام گوناگون آن را پیدا کرد. این در حالیست که ما هنوز نام بعضی از اقوام خود را هم نشناختهایم.
به گونه ی دقیق نمی توان فهمید که در پشت چنین جعلی چه اهداف و انگیزه هایی وجود دارد! باید دست اندر کاران دایرة المعارف آریانا و مسؤولان اکادمی علوم به این پرسش پاسخ دهند. برای آن جعلکاران خود می دانند که ارقام ساخته گی و به دُور از واقعیت است. در پیوند به نشر آمار و ارقام در عرصه های گوناگون حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یک کشور در دانشنامهها و دایرة المعارفها نیاز به مراجه به منابعی است که مسؤولیت پخش چنان آماری را بر عهده دارند. آیا اکادمی علوم افغانستان در پیوند به این امر به « احصاییه ی مرکزی افغانستان » مراجعه کرده است؟ بدون تردید که نه! برای آن که هیچ یک از نهاد های مسؤول نمی تواند تا بارِ یک چنین شرمساری بزرگ را بر دوش کشد.
رییس احصاییه ی مرکزی در گفتگو هایی با رسانه های داخلی و خارجی گفته است که احصاییه ی مرکزی نه تنها چنین ارقامی را تایید نمی کند؛ بلکه آن را به حال کشور مضر می داند. آقای عبدالرحمان غفوری رییس اداره ی مرکزی گفته است که آنها تا کنون در این ارتباط یعنی در پیوند به سر شماری سراسری کاری نکرده اند و آن ها نمی دانند که اکادمی این ارقام را از کجا کرده است!
بدون تردید که این امر یک اشتباۀ پژوهشی نیست؛ بلکه جعل واقعیت است. آن هم در دایرة المعارف که می تواند فردا برای دیگران سر چشمه ی تحقیق باشد. به پندار من این مسأله یی نیست که بتوان از کنار آن همین گونه به ساده گی گذشت. نخست باید از دست اندرکاران دایرة المعارف آریا و رییس اکادمی علوم افغانستان به گونه ی رسمی تحقیق شود که این ارقام غیر واقعی و دروغین را از کجا در آورده اند. اکر مرجعی هم است، آن مرجع از چه اعتبار عملی و پژوهشی بر خوردار است. این در حالی است که تا کنون در این جغرافیای بدبختی در افغانستان، هیچ گونه سرشماری کامل و دقیقی بر بنیاد مُعیار های علمی صورت نگرفته است. چنین است که مرکز احصاییه افغانستان بدون یک سرشماری دقیق و سراسری نمی تواند در این ارتباط ارقامی را به نشر رساند. می پندارم که باید برای دایرة المعارف آریانا باید جایزهی بزرگی داده شود که چگونه آسان و ساده در چند دقیقه برنامه ی بزرگ سرشماری کشور را تکمیل کرده، نفوس کشور را مشخص ساخته و تناسب اقوام را معین ساخته است. وقتی که چنین است دیگرچه نیازی به موجودیت احصاییه مرکزی باقی نمی ماند.