در یک بادمدادِ رنگین
بوسیدمش، تمام اندام اش لرزید
چنان شاخۀ پُرشکوفۀ بادام در باد
چون ماه چون ستاره که می لرزد در آب
بوسیدم اش، تمام اندام اش لرزید
گونه های اش رنگ دیگر یافتند
نگاه های اش رنگ دیگر یافتند
و آفتاب از گریبان مهربانی او طلوع کرد
و هزار و یک شب انتظار پایان یافت
و من در یک بامداد رنگین
با حقیقت عشق همخوابه می شدم
شهر پشاور، جولای ٢٠٠٢ میلادی