مطبوعات آزاد در افغانستان
سالهاي 1919 تا 1929 را مي توان يکي از درخشان ترين و اثر گذارترين دورۀ مطبوعات درافغانستان خواند. در اين دوران دو رويداد مهم درحيات سياسي - فرهنگي افغانستان رخ داد.نخست اين که به سال 1924 نخستين قانون اساسي در افغانستان پديد آمد که به نام « نظامنامۀ دولت عليۀ افغانستان » ناميده مي شد.
درمادۀ يازدهم اين قانون اين گونه به آزادي بيان و مطبوعات اشاره شده است: « مطبوعات و چاپ روزنامه هاي داخلي مطابق حکم قوانين مربوطه آزاد است. حق چاپ روزنامه، مختص به دولت و اتباع افغانستان است و نشرات خارجي از طرف دولت تنظيم يا سانسور مي شود.»
رويداد دوم ايجاد نظامنامۀ مطبوعات به سال 1928 است.
بدينگونه براي نخستين بار در افغانستان مطبوعاتي متکي بر قانون به وجود آمد. البته نبايد تصور کرد که نظامنامۀ مطبوعات آزادي کامل بيان را تضمين مي کرد؛ بلکه دراين نظامنامه مواردي وجود داشت که مي توانست آزادي بيان را محدود کند. در اين نظامنامه در مواردي براي نشريه ها جزا هايي نيز پيش بيني شده بود. با وجود آن، انفاذ قانون اساسي و نظامنامۀ مطبوعات از نظر کمي و کيفي سبب گشترش مطبوعات در کشور گرديد.
بر اساس مدارکي که در دست است در اين دوره نشريه هايي دولتيي اتحاد مشرقي ( روزنامه )، افغان ( روزنامه )، ابلاغ ( روزنامه )، حقيقت ( روزنامه )، امان افغان ( روزنامه )، غازي ( هفته نامه )، اتفاق اسلام ( هفته نامه)، ستارۀ افغان ( هفته نامه )، طلوع افغان ( هفته نامه )، بيدار( هفته نامه )، اصلاح ( هفته نامه )، ارشادالنسوان ( هفته نامه )، جريدۀ مکتب ( دوهفته نامه )، مجموعۀ عسکريه ( ماهنامه )، معرف معارف ( ماهنامه )، آيينۀ عرفان ( ماهنامه )، مجموعۀ صیحيه ( ماهنامه )، پشتون ژغ ( ماهنامه )، در شهر کابل و ولايات کشور به چاپ مي رسيدند.
ويژه گي های مطبوعات در اين دوره:
* دراين دوره در افغانستان مطبوعات آزاد و غير دولتي به ميان آمد. چنان که نخستين نشريۀ آزاد، « انيس » بود که به مديريت مسؤول غلام محي الدين انيس به چاپ مي رسيد. در گامهاي بعدي « نسيم سحر » به مديريت مسؤول احمد راتب و نشريۀ « نوروز » به مديريت مسؤول محمد نوروز به نشرات آغاز کردند.اين نشريه ها به گونۀ هفته نامه به چاپ مي رسيدند و در مدت زمان کوتاهي توانستند در ميان خواننده گان محبوبيت چشمگيري به دست آورند.
* حضور زنان در عرصۀ ژوزناليزم در افغانستان نيز از دورۀ امان الله خان آغاز شده است. چنان که نشريۀ « ارشادالنسوان » نخستين نشريۀ اختصاصي زنان به سال1921 به مديريت مسؤول اسما رسميه خانم محمود طرزي به نشرات آغاز کرد. در اين نشريه مطالبي نشر مي شد که نه تنها زنان را در حيات خانواده گي کمک مي کرد؛ بلکه آنها را در جهت دست يابي به علوم و فنون معاصر و رسيدن به يک زنده گي اجتماعي بهتر تشويق مي نمود. در اين نشريه گاه گاهي ملکه ثريا خانم شاه امان الله خان نيز نوشته هاي روشنگرانه يي براي زنان مي نوشت.
* پيدايي نشريه هاي اختصاصي يکي از ويژه گي هاي ديگري مطبوعات اين دوره ا ست. اين امر سبب گسترش مطالعه و مطبوعات در ميان اقشار گوناگون جامعه گرديد. نشريه هاي « ارشادالنسوان، معرف معارف، مجموعۀعسکريه، مجموعۀ صيحيه، ثروت و آيينۀ عرفان » که جا گزين « معرف معارف » گرديد از شمار نشريه هاي اختصاصي اين دوره اند.
* مطبوعات دراين دوره به يک مفهوم خصوصيت همه کشوري پيداکرد. يعني براي نخستين بار نشريه هايي در شماري از شهرهاي افغانستان کار نشراتي خود را آغاز کردند. مثلاً طلوع افغان در قندهار، اتحاد مشرقي در جلال آباد، اتفاق اسلام در هرات،غازي در خوست، ستارۀ افغان در پروان، اتحاد اسلام ( بيدار ) در شهر مزار شريف از شمار نشريه هاي ولايتي افغانستان در اين دوره است. بدينگونه مردم افغانستان در شهرهاي ديگر کشور نيز با نظام اطلاع رساني مطبوعاتي آشنا شدند. و مسألۀ ديگر اين که از نظر اطلاع رساني نه تنها ارتباطي در ميان شهريان کابل با شهروندان ديگر شهرهاي افغانستان به وجود آمد؛ بلکه دولت نيز توانست تا رابطه و حضور خود را در ميان مردمان ولايات کشور بيشتر تأمين کند. غير از اين تنوع نشريه ها سبب ايجاد نسل نوي از روزنامه نگاران در کشور گرديد.
* مطبوعات در اين دوره چه از نظر پيراسته گي زبان و چه از نظر تنوع ژانرهاي ادبي و ژورناليستي گسترش بيشتري يافت و اين امر اثرگذاري مطبوعات را بر رشد بشري افزايش بخشيد. گذشته از آن ايجاد نشريه هاي اختصاصي از يک سو نه تنها افزايش روزنامه نگاران در کابل را در پي داشت؛ بلکه در جهت ديگر اين امر سبب گرديد تا مطبوعات اطلاعات بيشتري را در عرصه هاي گوناگون حيات اجتماعي اقتصادي در دسترس مردم قراردهد.
* اساساً گسترش مطبوعات در اين دوره بر بنياد يک ضرورت اجتماعي - اقتصادي و سياسي استوار بود. دولت امان الله خان به گونه يي درتمام عرصه ها به نو سازي افغانستان علاقه داشت و اين امر به يک مطبوعات با مسؤوليت نياز داشت تا ضرورت پي ريزي چنين تحولاتي را براي مردم روشن کند. يکي از بزرگترين اثرگذاري مطبوعات اين دوره را مي توان در اين امر جستجو کرد که بعدا ًهيچ نظام استبدادي و خودکامه يي در افغانستان نتوانست يک سره بر ضد مطبوعات برخيزد؛ بلکه آنها نا گزير آز آن شدند تا دست کم به مطبوعات دولتي در کشور اجازۀ فعاليت بدهند.
صدارت شاه محمود خان (1946-1953) و دومين تجربۀ مطبوعات آزاد درافغانستان:
دومين قانون مطبوعات به سال 1950 میلادی در شرايطي در افغانستان نافذ گرديد که کشور بار ديگر آبستن تحولات سياسي- اجتماعي شده بود. انفاذ اين قانون نه تنها زمينۀ فعاليت محدود نشريه هاي غير دولتي را به وجود آورد؛ بلکه در جهت ديگر روشنفکران و رده هاي آموزش ديدۀ کشور عملاً آماده شده بودند تاهسته هاي سازمانهاي سياسي خود را پايه گذاري کنند. نشريه هاي « انگار، نداي خلق، وطن، نيلاب، ولس، و آيينه »، مطبوعات آزاد و غير دولتيي اين دوره به شمار مي آيند که در شهر کابل به نشر مي رسيدند. به همينگونه نشريۀ غير دولتي « اتوم » در شهر ميمنه مرکز ولايت فارياب به چاپ مي رسيد. نشريه هاي دولتي « پامير، صداي ملت، پيام افغان، الفبا، و ژو ندون » نيز در اين دوره در مرکز و ولايات کشور به نشرات آعاز کردند که بيانگر ديدگاه ها و سليقه هاي سياسي - اجتماعي دولت بودند.
همانگونه که پيش از اين اشاره شد، در اين دوره در افغانستان تلاش هايي نيز در جهت ايجاد احزاب و سازمانهاي سياسي به وجود آمده بود. چنان که « ويش زلميان » يا « جوانان بيدار » نخستين حلقۀ سياسيي بود که در کابل پايه گذاري گرديد. نشريۀ « انگار » به مديريت مسؤول فيض محمد « انگار » و « ولس » به مديريت مسؤول گل پاچا الفت ارگان هاي نشراتي « ويش زلميان » بودند. حزب يا حلقۀ سياسي وطن نشريۀ « وطن » را به مديريت مسؤول مير غلام محمد غبار انتشار مي داد و به همين گونه نشريۀ « نداي خلق » ارگان نشراتي حزب خلق بود که به صاحب امتيازي دکتر محمودي به نشرات آغاز کرد.
با دريغ که تجربۀ مطبوعات آزاد در اين دوره عمر درازي نداشت و به سال 1951 میلادی نه تنها دروازه هاي تمام اين نشريه ها بدون هيچگونه دلايل قانوني به وسيلۀ دولت بسته شد؛ بلکه احزاب و سازمانهاي سياسي نيز منحل گرديدند. دولت بر اين هم بسنده نکرد و شماري از اعضاي رهبري سازمانها و احزاب سياسي « وطن، خلق و ويش زلميان » را دستگير و به زندان افگند. بدينگونه تا ده سال ديگر در دورۀ صدارت داودخان، افغانستان از مطبوعات آزاد، احزاب و سازمانهاي سياسي بي بهره باقي ماند.
با اين حال در دوران صدارت داود خان نيز نه تنها نشريه هاي دولتي گذشته به کار خود ادامه داند؛ بلکه نشريه هاي دولتي ديگري چون « کابل تايمز، هيواد، ستوري، سره مياشت، افغانستان، پيام حق، تعليم و تربيه، الفلاح، آريانا، کانو او صنايعو و مهري » در کابل و بعضي از ولايات کشور پايه گذاري شدند. بايد ياد آوري کرد که داود خان نيز به مانند هاشم خان به آزادي مطبوعات و آزادي بيان اعتقاد و باوري نداشت. از همين جهت مطبوعات در دورۀ او متکي بر نظام استبدادي بود و ديدگاه هاي روشنفکران و نيازهاي مردم در آن مجال بازتاب نداشت.
ويژه گيهاي مطبوعات دوره ء شاه محمود خان:
* در دوران شاه محمود خان نخستين بار نشريه هاي حزبي در کشور به وجود آمد. مير محمد صديق فرهنگ در کتاب « افغانستان در پنج قرن اخير » مي نويسد: هر چند اين هر سه جمعيت « ويش زلميان، حزب وطن و حزب خلق » اصولاً از دموکراسي به شکل دولت شاهي مشروطه طرفداري مي کردند؛ اما از نگاه اسلوب و نحوۀ تبليغات تفاوتهاي بارزي در بين ايشان به نظر مي رسيد. به اين معني که مضامين « وطن » و « ولس » معتدل و استدالي و طرز بيان « نداي خلق » تند جذباتي بود، در حالي که « انگار» اسلوب خاصي نداشت.»
* اين نشريه ها چنان کانونهاي پرورش افکار سياسي توانستند يک نسل سياسي را در کشور پرورش دهند. نسل سياسي پرورش يافته به وسيلۀ اين نشريه ها بعداً در رويداد هاي سياسي - اجتماعي دهۀ دموکراسي (1963-1973) نيز نقش برجسته يي داشتند. حتي مي توان گفت که مبارزات سياسي و مطبوعات سياسي دهۀ دموکراسي ادامۀ همان تجربۀ هايي سياسي دوران شاه محمود خان است.
* آگاهي و اطلاعات مردم و نسل جوان افغانستان در ارتباط به مفاهم حزب سياسي و مبارزۀ سياسي سازمان يافته به وسيلۀ همين نشريه ها دست کم در ميان اقشار آموزش ديدۀ کشور گسترش پيدا کرد.
دهۀ دموکراسي و پيدايي نشريه هاي ايدلوژيک:
در سومين قانون اساسي افغانستان که به سال 1964 میلادی نافذ گرديد؛ در ارتباط به مطبوعات و آزادي بيان چنين آمده است: « آزادي بيان از تعرض مصؤن است. هر انسان حق دارد مطابق به احکام قانون، به طبع و نشر مطالب بدون، ارائه قبلي آن به مقامات، بپردازد. اجازه و امتياز تأسيس مطابع عمومي و نشر مطبوعات، تنها به اتباع دولت افغانستان، مطابق قانون داده مي شود. تأسيس و تدبير دستگاه عامۀ فرستنده راديو و تلويزيون مختص دولت است.»
سومين قانون اساسي در افغانستان در شرايطي نافذ گرديد که حرکت هاي پنهاني در جهت شکل گيري انديشه هاي اسلام سياسي و انديشه هاي انقلابي کمونيستي عمدتاً در شهر کابل به وجود آمده بود.
هر چند نخستين آثار و نوشته هاي ايديولوژيک مارکسيستي - لينينستي به زبان هاي فارسي دري و پشتودر زمان صدارت شاه محمود خان در افغانستان به گونۀ پنهاني انتشار يافته بود؛ ولي از اين که شاه محمود وعده هاي در جهت تحقق دموکراسي داده بود بناً فعاليت هاي سياسي احزاب آن دوره عمدتاً بر محور انديشه هاي آزاديخواهي و دموکراسي بر مبناي نظام مشروطيت متمرکز شده بود. مي توان گفت در آن زمان انديشۀ کمونيستي مجال تبارز مستقيم را نيافت و اما در دهۀ دموکراسي اين انديشه و انديشۀ اسلام سياسي بيشتر در جامعه گسترش يافت. غير از آن در زمان صدارت ده سالۀ داودخان مناسبات افغانستان با اتحاد شوروي بيشتر از هر زمان ديگر نزديکتر گرديده بود که اين امر نيز در امر پيدايي احزاب و جريانهايي با انديشه هاي کمونيستي نقش مهمي داشت. هر چند در دهۀ دموکراسي حلقات سياسي متمايل به لبراليزم و دموکراسي غرب نيز با نشريه هاي خود پا به ميدان گذاشتند؛ ولي مجال گسترش بيشتري نيافتند. در حقيقت ميدان سياست در افغانستان در آن زمان در ميان انديشه هاي کمونيستي و انديشه هاي اسلام سياسي تقسيم شده بود. اين احزاب و سازمانها جهت پخش انديشه هاي سياسي ارگان هاي نشراتي خود را به وجود آوردند.
چگونه گي مطبوعات در دهۀ دموکراسي:
در اين دوره علاوه بر نشريه هاي دولتي در مرکز و ولايات اضافه از سي نشريۀ غير دولتي در شهر کابل به چاپ مي رسيد. در کليت نشريه هاي اين دوره را مي توان به گونۀ زيرين دسته بندي کرد:
1- مطبوعات دولتي
2- مطبوعات حزبي
3- مطبوعات آزاد
آز آن ميان اين نشريه هاي غير دولتي ( حزبي و آزاد) زيرين در شهر کابل به نشرمي رسيدند:
« وحدت، پيام امروز، افغان ملت، خلق، مردم، مساوات، پيام وجدان، پرچم، صداي عوام، شعلۀ جاويد، ترجمان، صبا، کمک، کاروان، خيبر، گهيح، پروانه، هدف، جبهۀ ملي، پکتيا، سپيده دم، افغان ولس، اتحاد ملي، روزگار، افغان، نداي خلق، ملت، افکار نو، پيکار و شوخک.»
همان گونه که گفته شد در اين دوره انديشه هاي سياسي و ايدیولوژيک کمونيستي و انديشۀ اسلام سياسي بيشتر در ميان جوانان رشد مي کرد و هواه خواهاني بيشتري مي يافتند. بسیاري از روشنفکران افغانستان به اين باوراند که اگر دموکراسي و مطبوعات آزاد عمر درازتري مي داشت و نشريه هاي ليبرال و متکي به اصول دموکراسي در کشور به قوت بيشتري مي رسيد، بدون ترديد نشريه هاي ايدیولوژیک سرانجام براي چنان نشريه هايي جاي خالي مي کردند؛ ولي به سبب کوتاهي عمر مطبوعات آزاد چنين نشد.
اين دوره براي مطبوعات افغانستان تجربۀ بسيار مهمي به شمار مي آيد؛ مگر چنان دولت مستعجيلي دير نپاييد و سرانجام داود خان با همکاري حزب دموکراتيک خلق افغانستان در نتيجۀ يک کودتاي نظامي قدرت درکشور را قبضه کرد و بدينگونه يک بار ديگر مطبوعات آزاد و دموکراسي در افغانستان خفک گرديد. چنان که در دوران داود خان نه قانون مطبوعاتي در کشور وجود داشت، نه پارلماني و نه هم آزادي هاي مدني.
اثر گذاري مطبوعات اين دوره:
* در اين دوره در افغاستان نشريه هاي ايديولوژيک پديد آمد. انديشه هاي کمونيستي علاوه بر محمل هاي ديگري که داشت، به وسيلۀ نشريه هاي « خلق، پرچم و شعلهء جاويد » در جامعه پخش مي گرديد. اين نشريه ها هواخواهان زيادي داشتند. بسياري از جوانان از مطالب نشراتي اين نشريه ها به گونۀ مهمترين مواد آموزشي در جهت فراگيري تيوري هاي کمونيستي استفاده مي کردند. در جهت ديگر نشريه « گهيح » براي جواناني که انديشه هاي اسلام سياسي را دنبال مي کردند نيز چنين موقعيتي را داشت.
* جدل هاي ايديولوژيک و بحث هاي داغ سياسي بيشتر در مطبوعات اين دوره به چشم مي خورد. آما بيشترينه اين بحث ها و جدل ها نه در جهت رسيدن به يک تفاهم اجتماعي- سياسي بود؛ بلکه بيشتر هدف بر سر بيمقدار کردن انديشه ها و شخصيت هاي مخالف سياسي دور مي زد. چنين بحث هايي با چنين روحيه يي روز تا روز شگاف در ميان حلقات روشنفکر جامعه را بيشتر مي ساخت. نتايج ناگوارچنين بحث و جدل هاي تخريبي را در دوره هاي بعدي مي توان به روشني ديد. چنان که زماني که حزب دموکراتيک خلق در نتيجۀ يک کودتاي خونين در اپريل 1978 میلادی به قدرت رسيد حتي دو جناح « خلق و پرچم » که در حقيقت دو شاخه از يک تنۀ واحد بودند، نتوانستند يکديگر را تحمل کنند، چه برسد به اين که احزاب و جريانهاي سياسي ديگر تحمل شود.
نشريه هاي هم که در محدودۀ انديشۀ اسلام سياسي تبليغات مي کردند، روحيۀ جوانان وابسته به اين انديشه را چنان پرورش مي دادند که آنها تمام جوانان ديگر را کمونيست مي پنداشتند. غير از اين نشريه هاي آزاد و غير دولتي هيچ نتوانستند که به گونۀ اعضاي خانوادۀ جامعۀ مدني با يکديگر همکاري کنند. در ميان آنها روابط غير دوستانه يي حاکم بود. چنان که هر باري که يکي از اين نشريه ها به وسيلۀ دولت تعطيل مي شد؛ نه تنها نشريه هاي ديگر آز آن دفاع نمي کردند؛ بلکه اين امر سبب خشنودي آنها نيز مي گرديد. شايد همين امر بود که با وجود اين همه نشريه و موجوديت قانون اساسي روزنامه نگاران نتوانستند تا انجمن صنفي خود را به وجود بياورند. اين امر را مي توان يکي از بزرگترين نقطۀ ضعف مطبوعات اين دوره به شمار آورد.
* ادبيات سياسي، شعر سياسي و داستان سياسي در مطبوعات اين دوره بيشتر از هر زمان ديگري چهره مي نمايد. در همين سالها اکثر نشريه ها و به خصوص نشريه هاي حزبي و آزاد بيشتر به شعر سياسي اهميت دادند و از آن به حيث يک وسيلۀ مبارزه استفاده کردند. قابل توجه اين است که بخشي بيشتر اين شعرهاي سياسي در اوزان نيمايي سروده مي شد و انتشار چنين شعرهايي در جهت ديگر سبب گسترش بيشتر شعر نيمايي در ميان نسل جوان و هواخواهان اين شعر گرديد.
* بحث هاي داغي ايدیولوژيک و بحث هاي سياسي در مطبوعات اين دوره انگيزۀ خوبي را در ايجاد زمينۀ مطالعه در کشور به وجود آورد. از نقطه نظر گسترش فرهنگ مطالعه در ميان اقشار آموزش ديده و دانشجويان، دهۀ دموکراسي را مي توان يکي از دوره هاي استثنايي در افغانستان به حساب آورد. چنان که هم اکنون شماري زيادي از شاعران، نويسنده گان و شخصيت هاي اجتماعي - فرهنگي وسياسي شناخته شدۀ کشور همان هايي اند که در دورۀ دموکراسي فعاليت هاي فرهنگي و سياسي را آعاز کرده بودند. محورعمدۀ حوادث سياسي بيست و چند سال گذشتۀ افغانستان را احزاب دهۀ دموکراسي و شخصيت هاي سياسي اين دوره تشکيل مي دهند.
* نوع تفکر ليبراليستي نيز به وسيلۀ مطبوعات اين دوره در افغانستان اشاعه يافت؛ ولي از آن جايي که شاه نتوانست جرأت کند تا قانون مطبوعات را امضا نمايد، بناً احزاب قوي ملي با انديشه هاي آزاديخواهانه به وجود نيامد. و جريانهاي هم که با چنين شعارهايي به وجود آمده بودند؛ در هياهوي مبارزات مطبوعاتي جناح هاي تند روي چپ و راست، نتوانستند که قامت راست نمايند. بناً مي توان گفت که ظرف سي سال گذشته جاي يک انديشۀ ملي متکي بر معيارهاي جهاني دموکراسي؛ حقوق بشر و آزادي فردي در کشور خالي بوده است. هم اکنون نيز کمبود چنين انديشه يي و کمبود چنين احزابي توانسته است مشکلات جديي را بر سر را رشد و انکشاف افغانستان به وجود بياورد.
با اين حال در زمان دکتر نجيب الله بر شمار نشريه ها افزوده شد و به ظاهر بعضي از نشريه هاي آزاد به وجود آمد؛ اما هيچکدام اين نشريه ها نمي توانستند مسايل جدي سياسي - اجتماعي را مطرح کنند. هر چند در شماري نشريه ها انتشار مطالب انتقادي آغاز يافت؛ ولي اين انتقاد ها بيشتر به مسايل دست دوم و سوم مي پرداخت تا مسألۀ اساسي. مثلاً تا آخر هيج نشريۀ نتواست بگويد که اتحاد شوروي به افغانستان تجاوز کرده است. نشريه هاي به ظاهر آزاد اين دوره يا به وسيلۀ دولت پايه گذاري شده بودند، يا هم به وسيلۀ جناح بندي هاي درون حزبي. غير از اين در اين دوره يکي چند نشريۀ حزبي هم وجود داشت. البته اين احزاب و سازمانها با دولت کنار آمده و با حزب دموکراتيک خلق که در زمان نجيب نام وطن به خود اختيار کرده بود ايتلاف نموده بودند.
به هر صورت در دوران دکتر نجيب الله شماري از نشريه هاي ادبي و فرهنگي - اجتماعي مربوط به بعضي از سازمانهاي اجتماعي و نهادهاي علمي وضعيت بهتري پيدا کردند. هر چند حکومت دکتر نجيب کدام قانون مطبوعات را نافذ نکرد؛ ولي او سياستي را به نام مشي مصالحۀ ملي روي دست گرفت که به ظاهر مي خواست با مجاهدين يک حکومت ايتلافي بسازد؛ مگر مجاهدين نپذيرفت. در اين دوره اندکي از آن سختگيري هاي پيشين کاسته شد و اين امر تا حدودي زبان انتقاد را وارد مطبوعات کرد. حتي هفته نامۀ « کابل » که اساساً يک نشريۀ ساخته شده به دست دولت بود و ظاهراً نشريه غير دولتي قلمداد مي شد براي نخستين بار گقتگو هايي را با بعضي از فرماندهان و شخصيت هاي مخالف دولت و از جمله با فرمانده احمد شاه مسعود انتشار داد. روزنامۀ « پيام » وابسته به حزب هم تا حدودي به انثشار انتقاد از وضعيت پرداخت. نشريۀ « آزادي » به سبب انتشار يک مطلب انتقادي مصادره شد و مدير مسؤول آن سخی غيرت زندانی شد. مي توان گفت که پس ازيک دهه و اندي سکوت و اضطراب يک بار ديگر در آخرين سال هاي حکومت نجيب باب بحث ها و گفتگو هايي در مطبوعات افغانستان باز شد؛ مگر هنوز چنين بحث هايي به نسج و قوامي نرسيده بود که مجاهدين بر کابل تسلط پيدا کردند.
مجاهدين و مطبوعات آزاد:
مجاهدين کار مطبوعات خود را به حيث يک وسيلۀ مهم تبليغاتي در پاکستان آغاز کردند. تنظيمهاي هفت گانه هر کدام در پاکستان نشريه هايي داشتند و بدين وسيله تبليغات حکومت کابل را پاسخ مي دادند. اما در کابل، در زمان حکومت پروفيسور برهان الدين رباني قانون تازۀ مطبوعات نافذ گرديد. سالهاي حاکميت مجاهدين در کابل سالهاي بسيار دشواري بود. مي توان اين سالها را سالهاي جنگهاي تنظيمي و سالهاي جنگ با طالبان خواند. با اين حال در اين سال ها چند نشريه غير دولتي در کابل پايه گذاري شد. مانند نشريۀ « هفته نامۀ کابل »، « صبح اميد »، « فرياد عصر »، « هنداره »، « شهر »، « ارشادالنسوان »، « امهات المومنين »و « بالاحصار...» اين نشريه ها هرچند انتقاد هايي را در ارتباط به کار کرد دولت، جناح هاي دولت، قومندان سالاري و مسايل مربوط به مشکلات زنده گي شهري، فساد در ادارات دولتي انتشار مي داند؛ ولي نهايتاً انتقاد ها بيشتر متوجه گروه ها و جناح هاي رقيب مي شد.
مطبوعات در دورۀ حکومت انتقالي - اسلامي افغانستان:
با ايجاد ادارۀ موقت پس از کانفرانس بُن در نوامبر دو هزار و يک ميلادي قانون جديدي مطبوعات در کشور نافذ گرديد. قانون جديدي مطبوعات نسبت به قوانين گذشته دست کم اين امتياز را دارد که راديو و تلويزيون را از انحصار دولت بيرون مي کشد و به بخش خصوصي و شهروندان افغانستان، اين امکان را مي دهد که به پايه گذاري راديو، تلويزيون و بنگاه هاي توليد فلم بپردازند. دست کم از همين نقطه نظر مي توان گفت که در گذشته قانون مطبوعات در افغانستان هميشه با يک پا راه رفته است. با اين حال بنا به گفتۀ مقامات وزارت اطلاعات و فرهنگ هم اکنون اضافه از سه صد نشريۀ مختلف در شهرکابل و ولايات کشور انتشار مي يابد. گفته مي شود که حدود يک صد و هشتاد نشريه از کل نشريه ها در شهر کابل به نشر مي رسند.عمدتاً نشريه هاي اين دوره را مي توان به گونۀ زيرين دسته بندي کرد:
1- نشريه هاي دولتي
2- نشريه هاي تنظيمي
3- نشريه هاي سازمانها و اجزاب تازه به وجود آمده
4- نشريه هاي سازمانهاي امداد داخلي
5- نشريه هاي سازمانهاي امداد جهاني
6- نشريه هاي نماينده گي هاي سازمان ملل متحد
7- نشريه هاي نهاد هاي مدني
8- نشريه هاي آزاد که به وسيله ء رورنامه نگاران مستقل به چاپ مي رسدد
البته نيروهاي اِيساف نيز در شهر کابل نشريه يي را زير نام صداي آزادي انتشارمي دهد. شايد خيلي بد بينانه باشد که گفته شود از نظر مالي هم اکنون کمتر نشريۀ مستفلي را مي توان در افغانستان سراغ کرد. البته منابع مالي نشريه هاي دولتي و تنظيمي روشن است. مشکل ديگر اين است که تا هنوز کمتر نشريه يي در کابل اين ظرفيت را از خود نشان داده است که در صورت قطع کمک هاي منابع امداد بتواند به حيات نشراتي خود ادامه بدهد. وقتي در کابل نشريه تازه يي به ميان مي آيد نخستين پرسشي که در ذهن خواننده گان بيدار مي شود اين است که دست اندر کاران نشريه با چه شيوه يي و از کدام منبعي هزينۀ مورد نياز را دريافته است.
پرسش من اين جاست، وقتي که نشريه يي در نخستين شمارۀ خود با چنين پرسشهايي رو به رو مي شود، آيا مي تواند در ميان مردم اعتباري پيدا کند؟ من شک دارم. آيا چنين نشريه ها يي مي توانند به حقيقت آزادي بيان وفا دار بمانند؟ باز هم مي توان شک کرد. آيا چنين نشريه هايي مي توانند رکن چهارم دموکراسي را در کشور تأمين کنند؟ باز هم مي توان شک کرد.عمدتاً سازمانهاي امداد خارجي، نماينده گي هاي سازمان ملل متحد، سازمانهاي امداد داخلي، جناح هاي مختلف دولت، تنظيم هاي جهادي و حتي بعضي از سفارت خانه و... منابع مالي نشريه هاي آزاد را در کشور تشکيل مي دهند.همان گونه که گفته شد حيات اين نشريه ها وابسته به ادامۀ کمک هاي منابع امداد رسان است. اين تجربۀ تلخ ظرف يک سال و چند ماه گذشته وجود داشته است که شماري نشريه ها به سبب قطع کمک هاي منابع امداد از نشر بازمانده اند. متأسفانه اين تجربه در آينده نيز مي تواند تکرار شود.
و يژه گي هاي مطبوعات اين دوره:
* بزرگترين ويژه گي مطبوعات در اين دوره رشد چشمگيري کمي آن است. هيچ وقت افغانستان درهيچ دوره يي به اين شمار نشريه نداشته است. شايد به گونۀ تقريبي مي توان گفت که تا هم اکنون در هر دو روز در افغانستان يک نشريه پایه گذاري شده است. اين که اين نشريه ها چگونه و بر بنياد چه نيازمندي هاي سياسي- اجتماعي و يا هم اقتصادي - فرهنگي پايه گذاري شده است خود مي تواند موضوع بحث گسترده دامني بوده باشد. افزايش نشريه ها شمار زيادي از جوانان را به عرصۀ مطبوعات کشانيده است. با وجود مشکلاتي که در کار نشريه ها اين دوره از نظر مسلکي وجود دارد باز هم مي توان انتظار داشت که نسل جوان افغانستان بتواند تجربه هاي سودمندي را در زمينۀ روزنامه نگاري به دست آورد. از اين که مطبوعات کنوني از نظر فني با تجربه هايي نويني به همراه دارد بناً مي توان انتظار داشت که تدريجاً چنين تجريه هايي در ميان نسل جوان افغانستان تعميم و گسترش پيدا کند.
* از نظر مالي مطبوعات غير دولتي اين دوره را مي توان مطبوعات وابسته گفت. اين وابسته گي سبب مي شود تا چنين روزنامه هايي بيشتر به خواست ها و بينش هاي منابع امداد خود توجه کنند. مثلاً شمار زيادي از نشريه هاي مربوط به سازمان هاي امداد خود را از بيان مسايل سياسي و حوادث جدي اجتماعي کنار مي کشند. ظاهراً به دليل اين که گويا انها سازمانهاي غير سياسي اند، بناً پرداختن به مسايل سياسي خلاف روش هاي کاري آنها مي باشد. وقتي مطالب چنين نشريه هايي را مرور مي کني با اين پرسش رو به رو مي شوي که اگر اين نشريه نمي بود چه چيزي در زنده گي کم مي بود و حالا که هست چه کمبودي را پر کرده است؟ با وجود اين همه کنار کشيدن ها از بيان مسايل سياسي تا هنوز سازمان هاي امداد خارجي و شمار زيادي سازمانهاي داخلي موفق نشده اند که مردم افغانستان و خاصتاً روشنفکران و رده هاي آموزش ديدۀ کشور را متقاعد سازنند که آنها در پشت پرده کارهاي سياسي نمي کنند.
شماري از روزنامه نگاران به روزنامه نگاري نه به حيث يک مسؤوليت اجتماعي اطلاع رساني؛ بلکه به حيث يک حرفه نگاه مي کنند. باري يکي از مديران مسؤول که يک فصلنامۀ ادبي- فرهنگي را به چاپ مي رساند گفته بود: هر سه ماه پنج هزار دالر امريکايي کمک مي گيرم، دو هزار صرف چاپ مجله مي شود و سه هزار ديگر را مي گذارم در جيب. در اين صورت آيا واقعاً روزنامه نگاري يک حرفۀ پر در آمد نيست؟
* وابستگي مالي روحيۀ انتقاد در نشريه هاي غير دولتي را ناتمام گذاشته است. به اين معني که به اصطلاح مردم، طرف منابع امداد رسان ديوار است و تمام لبۀ تيز انتقاد متوجۀ طرف مخالف مي شود.هرچند نشريه هاي که به وسيلۀ تنظيم ها و يا هم به وسيلۀ شماري از مقامت بلند پايۀ دولتي کمک مالي مي شوند نيز زبان انتقادي دارند، حتي مي توان گفت که زبان انتقادي در مطبوعات کنوني نسبت به هر دورۀ ديگر چشمگير تر، تندتر و قويتر از گذشته مي باشد؛ ولي اين انتقادها در مطبوعات کنوني بيشترينه انتقادهايست جهت دار. به اين معني که نشريه ها عيوب منابع امداد وحاميان خود را نمي بينند و يا نمي خواهند ببينند. گويي آنان قامت بلنداني اند که خداوند جامۀ سبز بلند دمو کراسي را در روز ازل بر قامت آنها بريده است. امروزه در کابل مي توان از شيوه انتقاد يک نشريه دريافت که آن نشريه از چگونه منبعي تمويل مي گردد. از اين نقطه نظر به پندارمن مطبوعات دهۀ دموکراسي آزادتر از مطبوعات غير دولتي اين دوره است. در آن زمان مطبوعات غير دولتي حزبي به وسيله حزب و مطبوعات آزاد بدون کمک منابع امداد انتشار مي يافتند. امتياز بزرگ آن نشريه ها در اين بود که در چاپخانۀ دولتي به چاپ مي رسيدند.
* در اين دوره نشريه هاي تک زبان يعني نشريه هاي مختص به زبان فارسي دري و يا هم پشتو نسبت به گذشته ها بيشتر به نظر ميرسد. با اين حال اکثريت نشريه ها مشترکاً به هر دو زبان فارسي دري و پشتو انتشار مي يابند.
* افزايش کاربرد واژه هاي انگليسي در مطبوعات اين دوره چشمگيرتر به نظر ميرسد. اين در حاليست که شمار زيادي از نشريه ها يک يا چند صفحۀ خود را به زبان انگليسي اختصاص داده اند که اين امر در مطبوعات افغانستان سابقه نداشته است. مسألۀ نگران کننده در ارتباط به دو زبان رسمي کشور فارسي دري و پشتو اين است که به سبب بي تجربه گي دست اندرکاران شمار زيادي نشريه ها اين دو زبان در مطبوعات کنوني کشور وضعيت نگران کننده يي دارند. زبان بسياري از نشريه ها با معيارهاي دستوري و هنجارهاي نويسنده گي هم آهنگي ندارد.
* بسياري از نشريه ها به نوعي تکرار نشريه هاي ديگر اند. گويي چنين نشريه هايي همه با يک روش و هدف نشراتي مشترک پا به ميدان گذاشته اند. ميتوان به يک چنين نتيجه يي هم دست يافت که شماري از نشريه ها نه بر بنياد يک ضرورت اجتماعي - فرهنگي و يا هم سياسي پايه گذاري شده اند؛ بلکه در پايه گذاري آنها بيشترينه مسألۀ ايجاد شغل براي چند تن و بيشتر براي مدير مسؤول مطرح بوده است.
* با اين همه در اين دوره در حاليکه سخن از ازادي بيان؛ حقوق بشر و مطبوعات آزاد در ميان است، روزنامه نگاران افغانستان بيشتر از هر دورۀ ديگري مورد تهديد بوده اند. شايد يکي از دلايل در اين امر نهفته باشد که انتقاد ها بيشتر جناحي است تا انتقادهاي سازنده. انتظار برده ميشود که در مطبوعات اين دوره طرح هاي سازنده و علميي در ارتباط به نوسازي افغانستان، مطرح شود که با دريغ چنين طرح هايي را کمتر مي توان در مطبوعات کنوني مشاهده کرد. هنوز در افغانستان مطبوعات از مطلق گرايي رنج مي برد. در اکثر نشريه ها نظر به برداشت گرادننده گان آنها خوب ها هميشه به گونۀ مطلق خوب اند و بدها به گونۀ مطلق بد. مطلق بد. کاش مطبوعات ما صداي مولانا جلال الدين را که از هفت سده بدينسو بلند است مي شنيدند:
پـس بد مطـــلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد اين را هم بدان
* مطبوعات اين دوره بيشتر به شيوۀ حذف مخالفان عمل مي کند تا پذيرش آنها. اين شيوه به نوعي ياد آور همان شیوۀ نادرست دوره هاي است که مطبوعات کشور متکي بر نظام هاي استبدادي و فاشستي بود. در حالي که امروزه حد اقل ظاهراً مضمون روزگار ما بر اشتراک گستردۀ مردم و همه گروه ها در ساختارحکومت و امور سياسي - اجتماعي استوار است.
* ويژه گي مهم ديگري مطبوعات دورۀ حکومت انتقالي - اسلامي افزايش نشريه هاي اختصاصي زنان در مرکز و ولايات کشور است. بر اساس يک تخمين ابتدايي هم اکنون حدود بيست نشريه در شهر کابل يا براي زنان انتشار مي يابند و يا هم دست اندرکاران آنها زنان اند. اين امر زمينۀ آن را فراهم کرده است تا شمار بيشتري زنان در عرصۀ مطبوعات به کار بپردازند. مطبوعات افغانستان در هيچ دوره يي نتوانسته بود تا اين شمار زنان را به کار هاي ژورناليستي جذب کند.غير از اين به اثر کمک هايي مرکز مطبوعاتي « آيينه » شماري از دختران جوان در زمينۀ فوتو ژورناليزم آموزش ديده و هم اکنون با مطبوعات همکاري دارند.