نکته هايی در ارتباط به گزارش و گزارش نويسی

شايد انتظار داشته باشيد که در نخستين سطر بنویسم، گزارش چيست؟ و بعد با استفاده از اين يا آن کتاب تعريفی بر آن ارائه کنم. در کشور ما معمولاً آموزش هر چيزی را از تعريف آن آغاز می کنند. البته شيوۀ ديگری نيز وجود دارد و آن اين که بررسی و شناخت يک مسأله را از بررسی و شناخت اجزای آن می آغازند. بايد بگويم در اين جا آنچه را که من می خواهم در رابطه به گزارش نويسی بنويسم متکی بر چنين شيوه يي است. نکتۀ ديگری را که نيز بايد روشن کنم اين است که اين ياد داشت ها مبتنی بر آگاهی های تيوريک من از مسأله نيست؛ بلکه می خواهم يک رشته تجربه های خود را با شما در ميان گذارم.

امروزه در رسانه های گروهی گزارش جايگاه خاصی دارد و از آن استفادۀ گسترده يي در امر اطلاع رسانی صورت می گيرد. هر چند گزارش ها از نظر موضوع بر اخبار، رويدادها و حوادث استوار است، با اين حال محتوای آن صرفاً خبر نيست؛ بلکه موضوع گسترده تری نسبت به خبر دارد. در گزارش رويداد ها تفسير می شود و در آن واقعات آن سوی خبر نيز بازتاب می يابد. در گزارش امکان نفوذ انديشه ها و ديدگاه های شخصی نويسنده می تواند وجود داشته باشد به مفهوم ديگر روزنامه نگار در نوشتن گزارش نسبت به خبر آزادی بيشتری دارد. چنان که در گزارش، شما می توانيد ديدگاه های متفاوتی را نسبت به يک رويداد بيان کنيد در حالی که اين امر در خبر نمی تواند امکان داشته باشد. اساساً در خبر نبايد کوچکترين جلوۀ ديدگاه های شخصی وجود داشته باشد. آن گونه که گفته آمديم محتوای گزارش صرفاً خبر نيست؛ ولی می توان آن را تکميل کنندۀ خبر گفت. چنان که خبری پخش می شود و بعداً گزارش، جزييات آن را تکميل می کند. ادامۀ حيات خبر به ميزان زيادی به گزارش وابسته گی دارد، به اين مفهوم که خبرها با گذشت زمان می توانند به فراموشی سپرده شوند و اما زمانی که خبر به موضوع يک گزارش تبديل می شود در آن صورت می تواند که مدت زمان بيشتری به زنده گی خود ادامه د هد.

هدف از گزارش تنها اطلاع رسانی نيست؛ بلکه گزارشگر با ارائۀ گزارشی، می خواهد تا به آن پرسش هايي که در ارتباط به رويدادی در ذهن خواننده يا شنونده پديد آمده است پاسخ های مناسب و بيطرفانه يي ارائه کند. چنين پاسخ هايي می توانند ذهن خواننده و شنونده را به  حقيقت يک رويداد و چگونه گی وقوع آن رهنمايي کند، اين امر را می توان به نوع تغيير ذهنی در آن ها تلقی کرد. در چنين صورتی می توانيم بگويم که گزارش بر اساس نيازمندی ذهنی شنونده و يا خواننده آماده شده است. ايجاد تغييرات ذهنی در حقيقت هدف نهايي هر رسانۀ گروهی را تشکيل می دهد، اما بايد به خاطر داشت که هر گزارش نمی تواند تغيیرات ذهني را در خواننده و يا شنونده در پی داشته باشد. برای رسيدن به چنين هدفی، علاوه بر موضوع قابل توجه، گزارش بايد از ساختار منطقی و مناسبی نيز برخوردار باشد. هر قدر که يگ گزارش بر پايه واقع نگری و انصاف در يک ساختار مناسب و منطقی ارائه شود به همان اندازه تأثير بيشتری بر خواننده و شنونده بر جای می گذارد.

گاهی گزارشگران در ارتباط به يک موضوع خوب و به کلمۀ ديگر يک موضوع بد هيجان زده می شوند و به ساختار گزارش توجهی نمی کنند. چنين گزارشگرانی اشتباهاً باور دارند که تنها موضوع کافی است تا آنها را به موفقيت برساند. من فکر می کنم که گاهی اهميت ساختار در گزارش کمتر از اهميت ساختار در يک پديدۀ ادبی - هنری نيست. توجه به ساختار گاهی می تواند کار يک گزارشگر را خيليها برجسته و قابل توجه سازد. مسألۀ ديگر اين که گزارش نويسی و مقاله نويسی دو امر جداگانه است. به اين نکتۀ روشن از آن جهت اشاره کردم که گاهی ديده می شود، گزارشگری در ميان مقاله و گزارش سرگردان است و يا هم  دقيقاً تفاوت در ميان زبان مقاله و گزارش را در نيافته است.

درهم آميزی زبان گزارش و مقاله بيشتر در کار شماری از گزارشگرانی ديده می شود که اساساً شاعر و يا هم نويسنده اند. چنين گزارشگرانی با ذهن تصوير پردازی که دارند، آگاهانه و يا هم نا آگاهانه زبان گزارش خود را به زبان شاعرانه نزديک می سازند و شايد گاهی هم کلاً از يک زبان شاعرانه کار بگيرند. شايد در يک گزارش ادبی - هنری بتوان به ميزان زيادی از يک چنين زبانی کار گرفت؛ ولی زبان شاعرانه در يک گزارش می تواند توجۀ خواننده را از هدف و پيام اصلی گزارش منحرف نموده و بيشتر به سوی خويش متوجه سازد. غير از اين يکی از عمده ترين تفاوت در امر مقاله نويسی و گزارش نويسی اين است که در يک مقاله، نويسنده می خواهد ديدگاه ها، نظريات، انديشه ها و پيشنهاد های خود را مطرح کند. او برای مطرح کردن ديدگاه های خود به منابعی رو می آورد و يا هم به گرد آوری واقعيت ها می پردازد و بدينگونه به استدلال و مناظرۀ خود پايۀ علمی و واقعی می بخشد. هدف نويسنده از اين کار اين است که ذهن خواننده را چنان آماده سازد تا انديشه ها و ديدگاه های او را بپذيرد. حالا امکان دارد انديشه های يک نويسنده در جامعه با نظريات مخالفی نيز رو به رو شود و کسانی آن را نپذيرد؛ ولی در هر حال نويسند در جهت تغيير ذهنيت خواننده گان خود تلاش می کند؛ البته او اين تغيیر را بر بنياد نظريات و انديشه های خود می خواهد.

يک گزارشگر نيز جهت نوشتن گزارش از يک رويداد نا گزير از آن است تا به گرد آوری واقعيت ها و دريافت عوامل و دلايل چگونه گی پيدايی رويداد بپردازد. البته او از اين کار اين هدف را دنبال نمی کند تا برای انديشه های خود پايه های استدلال جستجو کند؛ بلکه او به واقعيت ها و به آن همه دلايل و عوامل وقوع رويداد از آن جهت نياز دارد تا گزارش او بتواند  شنونده و خواننده را با چگونه گی رويداد رهنمايي کند و به پرسشهای که در اين زمينه در ذهن خواننده و شنونده وجود پاسخ های مناسب و بيطرفانه يي داشته باشد. در گزارش جايی برای بيان انديشه های شخصی گزارشگر وجود ندارد، اشتباهی که شماری ازگزارشگران راديو ها و روزنامه ها هرازگاهی تکرار می کنند و گزارش را با علايق و پيش داوری های شخصی خود می آميزند. چنين امری نه تنها سبب بی اعتباری گزارش می شود؛ بلکه اعتبار گزارشگر را  نيز زير سوال برده و او را در ميان مردم گزارشگر جانبدار و غير بيطرف  نشان می دهد. گاهی شماری از گزارشگران به کار خود اهميت چندانی نمی دهند و به ژورناليسم تنها به مثابۀ شغلی نگاه می کنند که می توانند بدينوسيله چرخ زنده گی خود را اداره کنند.

اين در حاليست که گفته می شود، يک ژورناليست هدفمند و با مسؤوليت تنها رويداد ها و حوادث روزمره را گزارش نمی دهد؛ بلکه او به نوعی در تدوين تاريخ روزانۀ کشور خود نيز سهم می گيرد. هرچند امروزه بسيار دشوار به نظر می آيد که از يک گزارشگر انتطار داشته باشيم تا او در گزارش های خويش به نگارش تاريخ روزانه نيز بپردازد؛ ولی از اين جا دست کم می توان به اهميت ژورناليسم و مسؤوليت گزارشگر درامر گزارش نويسی متوجه بود. آن گونه که گفته شد امروزه در امر اطلاع رسانی در رسانه های گروهی، گزارش جايگاه بلند و کار برد گسترده يی دارد. چنين است که گزارش روز تا روز اشکال تازه تری پيدا می کند با اين حال با در نظر داشت نوعيت رسانه ها می توان گزارش را اين گونه دسته بندی کرد:

*- گزارش مطبوعاتی
*- گزارش راديويي
*- گزارش  تلويزيونی
*- گرازش مطبوعات برقی « نشريه های  شبکۀ انترنيت »


در رسانه های گوناگون يکی از ويژه گی های که گزارش ها را می تواند از هم تقکيک کند؛ مسألۀ زبان است. مثلاً زبان گزارش در نشريه ها تا زبان گزارش در راديو و تلويزيون از هم فرق می کند. گاهی گفته می شود که گزارش در نشريه ها برای چشم و در راديو برای گوش نوشته می شود. البته در تلویزيون چشم و گوش هر دو مطرح است . در نشريه ها اگر خواننده مطلبی را نفهميد اين امکان را دارد که دوباره برگردد و آن مطلب را تکرار کند. در حالی که چنين امکانی در راديو و تلویزيون برای او وجود ندارد. ساده نويسی برای يک گزارشگر از اهميت بزرگی برخوردار است. با  دريغ که ساده نويسی خود کار ساده يي نيست و بسيار ديده شده است که بعضی از گزارشگران راديو پس از چند سال کار هنوز توانايي آن را پيدا نکرده اند که در گزارش خود از زبان ساده استفاده کنند. البته ساده نويسی در نشريه ها نيز اهميت خود را دارد، ولی در اين جا دست کم خواننده امکان مرور دوبارۀ گزارش را دارد.

چيز ديگری که گزارشگر راديو را بيشتر در تنگنا قرار می دهد، مسألۀ زمان است. مثلاً او بايد گزارشی را در يک يا دو و نهايتاً در سه دقيقه تهيه کند. در روزنامه گزارشگر کمتر با يک چنين محدويتی رو به رو است. گذشته از اين در نشريه گزارشگر مجال بيشتری برای تصميم گيری و نوشتن دارد در حالی که راديو کمتر چنين مجالی را در اختيار گزارشگر قرار می دهد. در گزارش تلويزيونی هرچند موجوديت تصوير به مؤثريت گزارش می افزايد؛ ولی هميشه تهيۀ تصوير کار ساده يي نيست و تصاوير بايد به گونۀ تهيه شود که تکميل کننده مفهوم گزارش در ذهن بيننده باشد. اين در حاليست که تصوير خود گاهی می تواند سر چشمۀ مشکلاتی برای گزارشگر نيز بوده باشد.

مثلاً فروشگاهی دزدی شده است و يا هم تجاری به قتل رسيده است. پوليس کسی يا کسانی را به اتهام دزدی يا قتل بازداشت کرده و به گزارشگران نيز اجازه داده است تا از آنها تصوير برداری کنند. حال گزارشگر اين گزارش را از تلويزيون پخش می کند و تصاوير متهمان نيز روی پرده ظاهر می شوند. بعداً در محکمه حکم می شود که متهمان گناهی نداشته اند وآن ها رها می شوند. در اين صورت چنين افرادی می توانند از گزارشگر در محکمه شکايت کنند و او را با يک مشکل بزرگ حقوقی رو به رو سازند. در چنين مواردی شايد بهتر باشد که گزارشگر تنها با نشان داده دستان بستۀ متهم اکتفا کند غير از اين بهتر آن خواهد بود که گزارشگر بگويد هرچند پوليسی دو تن را به اتهام اين قتل باز داشت کرده است؛ ولی هنوز مدارک و دلايل لازم که بتواند جرم آن ها را ثابت کند به دست نيامده است.

مسألۀ ديگری که بايد گزارشگر در گزارش نويسی برای نشريه ها و راديو در نظر داشته باشد، مسألۀ نقل و قول است. در گزارش برای نشريه ها شما به راحتی می توانيد گفتار کسی را در ناخنک بگيريد. در حالی که در راديو و تلوزيون چنين امکانی وجود ندارد. بناً در راديو و تلويزيون نبايد نقل قول ها را به گونۀ مستقيم نوشت. مثلاً اگر شما در يک گزارش راديويي از قول کسی بنويسيد که من در افغانستان طرفدار يک نظام سيکولار هستم، شايد شنونده دستخوش اشتباه شود که اين گزارشگر است که طرفدار نظام سيکولار در افغانستان می باشد. پس بهتر است که اين نقل و قول را به اين گونه يعنی به گونۀ غير مستقيم نوشته کنيم که، احمد يا محمود می گويد که او طرفدار يک نظام سيکولار در افغانستان است.

امر ديگری که کار گزارشگری در مطبوعات و راديو تلويزيون را از هم جدا می کند اين است که در راديو  و تلويزيون شما ناگزير هستيد تا گزارش خود را  ضبط و ارائه  کنيد. اهميت ارائۀ گزارش به هيچ صورت کمتر از اهميت نوشتن آن نيست. در روزنامه ها همين که گزارش نوشته شد و يک بار از نظر نقطه گذاری و دستور زبان و زبان نگارشی بررسی گرديد، ديگر کار گزارشگر تمام است. در حالی که در راديو و تلويزيو نوشتن گزارش تنها يک بخش کار است. اين جا گزارشی بايد ضبط و ارائه گردد. در ارائۀ گزارش صدای گزارشگر، چگونه گی ادای کلمه ها مسألۀ وصل و فصل، فشار لازم در بخشی از جمله ها از اهميت بزرگی بر خورداراست. اگر گزارشگر نتواند يک چنين مسايلی را  در ارائۀ گزارش خود مراعات کند بدون ترديد گزارش او نخواهد توانست که توجۀ شنونده را به خود جلب کند.

مسألۀ آخر اين که در گزارش برای نشريه ها اگر اشتباه املايي و کار برد نادرست اصول نقطه گذاری می تواند سبب شرمشاری گزارشگر بوده باشد به همان گونه نادرست خواندن کلمه ها برای گزارشگر راديو و تلويزيون سبب بی اعتباری و سرافگنده گی او خواهد بود. وقتی در گزارشی اشتباهات املايي وجود دارد و يا گزارشگر راديو و تلويزيون کلمه ها را نادرست می خواند، بدون ترديد چنين گزارشگرانی در جامعه به حيث افراد کم سويه يي شناخته می شوند و مسلماً هيچ کسی علاقه ندارد تا به گزارش يک گزارشگر کمسويه که حتی در نوشتن و خواندن کلمه ها مشکل دارد، اهميتی بدهد.

در ارتباط به گزارش نويسی در مطبوعات برقی ‹ شبکۀ اِنترنيت › تصور من چنين است که اين نوع گزارش بيشتر شباهت به گزارش نويسی مطبوعاتی دارد تا گزارش نويسی راديويي يا تلويزيونی. با آن که از چند سال بدينسو شماری از فرهنگيان و نهاد های فرهنگی - اجتماعی افغانهای پناهنده در کشورهای غربی به انتشار نشريه های برقی دست زده اند؛ ولی چنين تجربه يي در داخل کشور تا هنوز بسيار اندک به نظر می آيد. حتی می توان گفت ما در اين زمينه با هيچستانی رو به رو هستيم از اين جهت می توان گفت که شگرد های گزارش نويسی برای مطبوعات برقی در افغانستان هنوز ناشناخته است و شخصاً من وقوف چندانی بر ويژه گی های آن ندارم؛ اما بی آن که بتوانم دلايلی مشخصی ارائه کنم می پندارم که گزارش نويسی مطبوعات برقی کاملاً نمی تواند با گزارش نويسی مطبوعاتی همگون بوده باشد. شايد بهتر باشد که کارشناسان اين عرصه در ارتباط به چگونه گی گزارش نويسی در مطبوعات برقی بررسی ها و ديد گاه های خود را در ميان بگذارند. به هر صورت امروزه مطبوعات برقی از اهميت بزرگی برخوردار است که يک بخش قابل توجۀ اطلاع رسانی در جهان به وسيلۀ آن صورت می گيرد. هرچند گزارش ها در انواع گوناگون خود ويژه گيهايي خود را دارند؛ ولی در کليت معيارها و موازينی وجود دارد که شامل تمام انواع گزارش می شود. مثلاً گزارشگر يک رشته معيار های اخلاقی مانند امانت داری، انصاف، بيطرفی و ديگر اصول پذيرفته شدۀ جهانی ژورناليزم بايد جداً پای بندی نشان دهد.


اشکال عمدۀ گزارش

همان گونه که پيش از اين گفته شد نه تنها دامنۀ کاربرد گزارش در رسانه های جهان روز تا روز افزايش می يابد؛ بلکه اشکال تازه و تازه تری نيز پيدا می کند که عمدتاً میتوان آن را به گونۀ زيرين دسته بندی کرد.


*- گزارش ساده يا گزارش بيصدا

در اين نوع گزارش، گزارشگر حقايق و اطلاعاتی را از يک منبع قابل اعتماد به دست می آورد و گزارش میدهد و يا هم خود از محل رويداد گزارش تهيه می کند. در حقيقت اين ساده ترين و آسان ترين گزارش راديوييست. شايد بتوان اين نوع گزارش را گزارش تک بعدی گفت. مثلاً برنامۀ خوراکی جهان کمکهای خوراکی خود را به يک هزار خانوادۀ سيلاب زده در يکی از مناطق افغانستان آغاز کرده است. وقتی جزييات اين خبر را از يکی از منابع مسؤول برنامۀ خوراکی جهان دريافت می کنيم، می توانيم اطلاعات خود را با پسمنظر حادثه به گو نۀ يک گزارش ساده يا بيصدا ارائه کنيم.


*- گزارش مصور (Illustrated report)

در گزارش های تصويری علاوه بر صدای گزارشگر صدای منبع خبر نيز وجود دارد. مثلاً در همين گزارش کمک به سيلاب زده گان وقتی از صدای سخنگو و يا کدام منبع مسؤول برنامۀ خوراکی جهان استفاده کنيم در آن صورت ما يک گزارش مصور داريم. گذاشتن و يا نگذاشتن صدای منبع در گزارش به هيچ صورت يک امر ذوقی نيست؛ بلکه وابسته به ميزان حساسيت خبر است. يعنی همين خبر کمک به سيلاب زده گان را می توانيم بدون گذاشتن صدای منبع، گزارش بدهيم؛ ولی اگر سازمان صحی جهان بگويد که ظرف يک ماه گذشته به اثر شيوع يک نوع بيماری ناشناخته اضافه از صد تن در يکی از ولايات افغانستان جان داده اند؛ در اين صورت لازم به نظر می آيد که صدای منبع خبر در گزارش گذاشته شود. گزارش های تصويری يا مصور معمولاً يک صدا و گاهی  دو صدا دارد. البته هر دو صدا بايد از يک تن باشد. اگر ما در گزارش صدا های مختليف از منابع مختليف را به کار ببريم در آن صورت پکيج ساخته شده است.


*- Dispatch

ظاهراً ديسپچ با گزارش ساده يا بيصدا مشابهت دارد. البته اين مشابهت بيشتر شکلی است، در حالی که ديسپچ از نظرمحتوا با گزارش ساده بسيار متفاوت است. ديسپچ بيشترجنبهء تحليلی دارد و گزارش ساده بيشتر خبری است. مثلاً دربارۀ خبر کمک به سيلاب زده گان کسی ديسپچ نمی نويسد؛ اما در بارۀ اين که ناتو با گرفتن رهبری آيساف در افغانستان چه نقشی می تواند بازی کند و چه تأثيری بر وضعيتی امنيتی در افغانستان خواهد داشت، می توان ديسپچ نوشت. اين جا، جای گزارش ساده نيست. چون اين مسأله به تحليل و ارزيابی نياز دارد. معمولاً ديسپچ را آن شمار از گزارشگرانی می نويسند که از قدرت بينش و تحليل سياسی - اجتماعی بيشتری برخوردار اند. در تمام انواع گزارش ها، ديسپچ يگانه شکلی از گزارش است که امکان بازتاب انديشه ها و ديدگاه های گزارشگر در آن بيشتر وجود دارد.

از اين رو هر گزارشگر کم تجربه يی که اطلاعات و آگاهی های خوبی در ارتباط به مسايل سياسی اجتماعی ندارد، نمی تواند که ديسپچ بنويسد، برای آن که اين امر به قدرت تحليل و آگاهی لازم نياز دارد. ديسپچ نيز از نظر زمانی يک گزارش کوتاه است. ديسپچ را به گونۀ يک هرم می نويسند. يعنی اگر بخواهيم از ديسپچ شيمايي ارائه بدهيم؛ آن شيما شکل يک هرم را دارد. بدين معنی که گزارش با نخستين جمله های خبری آغاز می شود و اندک اندک موضوع رو به قاعده گسترده می شود و در جمله های اخرين به پسمنظر موضوع يا Back ground می رسد. سودمندی نوشتن ديسپچ به شيوۀ هرمی اين است که اگر پروديسر نشر بخشی از قسمت پاينی آن را قطع کند باز هم قسمت نشر شده می تواند هدف گزارش را به خواننده بر ساند. نکتۀ اخر اين که ديسپچ معمولاً در ميان يک تا دو نيم دقيقه می نويسند.

 
* - گزارش مرکب (  Package )
پکيج را در فارسی می شود گزارش مرکب گفت و مشابه به گزارش ويژۀ روزنامه است. از نظر زمان پکيج از دو تا هشت دقيقه وقت را در بر می گيرد. در اين نوع گزارش علاوه بر صدای گزارشگر قطعاتی از چند مصاحبه، صدای محيط، موسيقی، صدای مردم و جلوه های صوتی ( Sound effect ) نيز وجود دارد. به يک مفهوم پکيج يک گزارش چندين بعديست. زمانی که يک موضوع را نميتوان با استفاده از گزارش ساده، گزارش تصويری و يا مصاحبه به خوبی بيان کرد، در آن صورت از پکيج استقاده می شود. اساساً پکيج گزارشی است که در آن يک موضوع پيچيده بررسی می شود و در پکيج صدا های مختليف از جناحهای مختليف موضوع جا داده می شود. يک پکيج دست کم دو حد اکثر پنج تا شش صدای مختليف دارد.

راديو های جهانی بيشتر به پکيج سازی علاقه دارند. برای آن که اين گزارش  دريک جهت يک موضوع را چندين جانبه بررسی می کند و در جهت ديگر موجوديت چند صدای گوناگون از جناحهای مختليف موضوع، می تواندبرای شنونده بيشتر توجه برانگيزباشد. به مقايسۀ گزارش های که تا کنون در ارتباط به آنها چيزهای گفته آمديم پکيج ظرفيت بيشتری برای ارائه اطلاعات، بررسی و تحليل مسايل و موضوعات چند جانبه دارد. پکيج به مقايسۀ گزارش های ديگر ساختار پيچيده تری دارد که بهتر است اندکی در ارتباط به آن بحث شود.


ساختار يک پکيج

*- تمام انواع گزارش ها و از جمله پکيج دارای مقدمه است. در مقدمه مهمترين نکات يک گزارش به گونۀ فشرده نوشته می شود. مقدمه با جمله های خبری آغاز می شود. جمله های که در مقدمه می آيند نبايد به همانگونه در متن گزارش دوباره تکرار شوند. مقدمه بايد به گونه يي نوشته شود که توجه شنونده را به گزارش جلب کند. با اين حال مقدمه تمام گزارش نيست. اگر گزارشگری تمام نکات گزارش را در مقدمه جای دهد در آن صودت او در گزارش چيزی ديگری برای گفتن ندارد.

*- توته ها يا قطعات مصاحبه هايي را که در پکيج جای می دهند در راديوی بی بی سی اکچوليتی (Actuality ) می گويند که در فارسی دری مفهوم واقعيت را می رساند. گزارشگر کوشش می کند که اکچوليتی خود را از پر قدرت ترين بخش مصاحبه ها انتحاب کند. اکچوليتی در حقيقت نوع مستند سازی گزارش است و بناً از اهميت بزرگی در گزارش برخوردار می باشد.


پيوند ( Link )

پيوند در يک پکيج در ميان اکچوليتی ها قرار می گيرد تا گزارش را شکل بدهد. همان قدر که مقدمه نويسی در يک پکيج مهم است؛ پيوند نويسی نيز از اهميت خاصی بر خوردار می باشد. هر قدر که پيوند ها متحرک، پويا و زنده باشد و به همان پيمانه گزارش از پويايي بيشتری برخورداراست و می تواند شنونده را گام به گام تا آخر گزارش به پيش ببرد. البته گاهی که اکچوليتی طولانی تر باشد شما می توانيد قسمت آن را در پيوند جای دهيد؛ بشرط آن که آن قسمت دوباره در اکچوليتی تکرار نشود. يعنی يک گزارشگر خوب هيچگاهی تمام بخش های اکچوليتی را در پيوند تکرار نمی کند. چون وقتی شما اکچوليتی را کلاً در پيوند بيان کنيد، ديگر اکچوليتی اهميت خود را از دست می دهد و شنيدن آن برای شنونده يک چيز تکراری خواهد بود.

پکيج را می شود با صدای گزارشگر و يا هم با يک اکچوليتی، موسيقی يا صدای مردم آغاز کرد. در پکيج سازی بيشتر گزارشگرانی موفق بوده اند که از نوع ذوق هنری بر خوردار اند. چگونه گی جا به جايي صداها، جلوه های صوتی، موسيقی، اکچوليتی ها و نهايتاً چگونه گی آغاز و پايان بخشيدن به پکيج به نوعی ذوق هنری نياز دارد. پکيج سازی در نهايت نوعی فرم بخشيدن است به مواد پراگنده يي که شما در اختيار داريد. با پيوند نويسی بهتر شما می توانيد به گزارش خود شکل بهتر و مؤثر تری بدهيد.

پکيج های که با نوع نتيجه گيری (Conclusion )  پايان می يابد، به مقايسۀ پکيج های که با اکچوليتی به پايان می رسد در گوشش شنونده تأثير بيشتری دارد. معمولاً گزارشگران با تجربه می کوشند تا پکيج خود را با جملات محکم و استواری به پايان برسانند تا شنونده را بيشتر به اهميت گزارش خود متوجه سازد.

 
گزارش ويژه (Feature
)

فيچر را به زبان فارسی دری گاهی گزارش ويژه می گويند. فيچر از نظر ساختار همانند پکيج است اما تهيۀ آن به مقايسۀ پکيج کار و دقت و ذوق هنری بيشتری می خواهد. دشواری فيجر زمانی بيشتر چهره می نمايد که گزارشگری بخواهد در ارتباط به يک مسألۀ اجتماعی، سياسی، اقتصادی و يا هم هنری - ادبی فيچرهايي بسازد تا به گونۀ يک سريال راديويي انتشار يابد. فيچر معمولاً به يک مناسبت خاص تهيه می شود و با استفاده از يک بهانۀ خبری به نشر می رسد. مثلاً دورۀ حکومت موقت به پايان می رسد. بعد يک گزارشگر در چند فيچر با استفاده از مصاحبه های صاحبنظران موفقيت ها و ناکامی های اين حکومت را بر رسی  می کند.

نخست از همه بايد گزارشگر در اين ارتباط اطلاعات کافی داشته باشد، به اصطلاح بر موضوع حاکم باشد. در گام ديگر او بايد برای هر فيچری که می سازد موضوع را مشخص کند. مثلاً در همين مورد خاص او شايد موضوعات بازسازی، امنيت، حقوق بشر رفاه اجتماعی، سياست خارجی و مسايل  ديگری را برای هر يک از  فيچر های خود در نظر بگيرد. بايد ياد آوری کرد که مشخص کردن موضوعات در امر ساحتن فيچر بسيار با اهميت است. فيچر معمولاً در ميان ده تا بيست دقيقه تهيه می شود. در آن به مانند پکيج علاوه از پاره هايي گقتگوهای افراد درگير در موضوع و صاحبنظران، صدای محيط، صدای مردم، موسيقی، جلوه های صوتی نيز جا داده می شود. در يک فيچر بيست دقيقه يي میشود از شش تا ده اکچوليتی و گاهی هم بيشتر از اين را جای داد.


گزارش از کانفرانس خبری

گاهی يک گزارشگر تازه کار در می ماند که از يک کانفرانس خبری يک ساعته يا بيشتر چگونه يک گزارش کوتاه برای راديو و يا هم برای نشريه يي تهيه کند. مشکل گزارش دهی از کانفرانس های خبری در اين است که ممکن خبر نگار دربارۀ موضوع کانفرانس اطلاعات و آگاهی چندانی نداشته باشد. در چنين صورتی خبر نگار بايد پيش از رفتن به کانفرانس به کمک همکاران و يا هم موادی اطلاعاتی که می تواند در زمينه وجود داشته باشد؛ آگاهی لازم را دربارۀ موضوع کانفرانس به دست آورد. اگر گزارشگر زودتر به محل کانفرانس برود اين امکان را هم می تواند به دست آورد که اگر موادی در ارتباط به موضوع کانفرانس پخش شده باشد به دست آورد و از آن در جهت آگاهی از موضوع کانفرانس استفاده کند.

نکته يي را که بايد بر آن تأکيد کرد اين است که معمولاً کانفرانس دهنده گان علاقه دارند مسايلی را به خبر نگاران بگويند که به نفع آن هاست و در اين صورت می خواهند از بيان بعضی مسايل کنار بروند. بايد متوجه بود که آن ها از بيان چه مسايلی خود را کنار می کشند؛ شما می توانيد تا پرسش های خود را در همين زمينه ها مطرح کنيد تا کانفرانس دهنده ناگزير از آن شود که در ارتباط به جنبه هاي ديگر موضوع تماس بگيرد و ديدگاه های خود را بيان کند.

بايد متوجه بود که عمده ترين هدف و عمده ترين نقطه نظرهای کانفرانس دهنده چيست؟ کانفرانس چقدر در حيات سياسی - اجتماعی مردم اهميت دارد؟ گفته های کانفرانس دهنده را ضبط کنيد و يا هم با دقت بنوسيد. بايد جداً متوجه کاربرد کلمه ها بود که گاهی کاربرد نا به جا و غير دقيق يک کلمه می تواند مشکلاتی را برای گزارشگر در پی داشته باشد. حالا که دريافته ايم کانفرانس چه اهميتی دارد، عمده ترين هدف کانفرانس چيست و به همين گونه به عمده ترين نقطه نظرهای کانفرانس دهنده پی برده ايم و دريافته ايم که او از گفتن چه چيز هايي طفره می رود؛ آن گاه می توانيم گزارش کوتاهی از يک کانفرانس خبری طويل آماده کنيم.


Po
rtrait
اگر از ساده ترين زبان کار گرفته شود، می توان گفت که پورتريت در مفهوم ژورناليستی خويش بيانگر همان گفتۀ معرف « مشت نمونۀخروار » است. همانگونه که با مشتی از گندم می توان کيفيت چنيدن خروار گندم را قياس کرد به همان گونه يک گزارشگر با ارائۀ يک پورتريت می تواند وضعيت گروه يا يک صنف اجتماعی را بيان کند.

اساساً پورتريت در زبان انگليسی به معنای پيکر، تمثال، توصيف روشن و شرح روشن، معنی می دهد و اما  در عرصۀ روزنامه نگاری گزارشی را گويند که گزارشگر فردی مشخص و يا خانوادۀ مشخصی را از يکی از رده های اجتماعی جامعه  انتخاب نموده و با تشريح چگونه گی زنده گی آن ها می خواهد چگونه گی زنده گی ياموقعيت اجتماعی بخشی از جامعه را بيان کند. اين گونه گزارش ها در گام نخست به نوعی تمثيل سازی شباهت نشان میدهد به اين مفهوم که گزارشگر می کوشد تا نکات و مشخصه هايی را در زنده گی يک فرد پيدا نموده و آن نکات و مشخصه ها را شامل حال آن گروه يا ردۀ اجتماعی نمايد که آن فرد مشخص به آن تعلق دارد.

او از اين تمثيل سازی چنين نتيجه می گيرد که تنها اين فرد و اين خانواده نيست که اين گونه زنده گی می کند؛ بلکه افراد و خانواده های ديگری که به اين ردۀ اجتماعی تعلق دارند نيز در يک چنين وضعيتی به سر می برند. به گونۀ مشخص می توان گفت که در تمثيل بر اساس شباهت هايی که در ميان دو پديده يا دو شی وجود دارد، چنين نتيجه می گيرند که آن دو پديده در جهات ديگر نيز همگون يکديگر اند. گزارشگر که بدينگونه موضوع و موقعيتی را روشن ساخته است، گويي نور افگنی در دست دارد و با استفاده از آن به سوی هدف های گسترده تری به نور پراگنی می پردازد. در پروسۀ شناخت، شيوه يي را که بر اساس شباهت ها حرکتی از معلوم به سوی نامعلوم صورت می گيرد، قياس می گويند.

می شود گفت که پورتريت را می توان نوعی قياس در ژورناليسم خواند. چنان که گزاشگر فردی را از يک قشر و طبقۀ معين اجتماعی الگو قرار میدهد و در ارتباط به ابعاد گوناگون زنده گی اجتماعی او اطلاعاتی به دست می آورد و بعد وضعيت ديگران را بر اساس وضعيت او سنجش می کند و نهايتاَ حکم صادر میکند اين طبقۀ اجتماعی يا قشر اجتماعی در چنين وضعيتی قرار دارد. چنان که گاهی با دريافت چگونه گی يک مشت گندم چگونه گی يک خروار آن را قياس می کنند. مثلی که می گويد: مشت نمونۀ خروار، درست بيانگر چنين شناختی است. مثلاً گزارشگری می خواهد از وضعيت معتادان به مواد مخدر گزارشی تهيه کند، اگر گزارشگر بخواهد که اين گزارش را در شکل پورتريت ارائه کند در آن صورت او زنده گی يک روزۀ يکی از معتادان را موضوع گزارش خود می سازد و بعد بر اساس قياس اين پيام را به شنونده گان و خوانده گان می فرستد که معتادان ديگر نيز در چنين وضعی زنده گی می کنند.

دراين گزارش بايد عمده ترين بخشهای زنده گی يک روزۀ اين معتاد توجه شود. مثلاً بامداد برای او چه مفهوم و پيامی دارد و او بامدادان چه زمانی از خواب بر می خيزد و به چه فعاليت های آغاز می کند؟ به دنبال چه کاری می رود؟ با معتادان ديگر چه گونه رابطه يی دارد؟ نان روزانۀ خود را چگونه پيدا می کند؟ مردم با او چگونه رفتار می کند؟ آيا کارها و فعاليت های روزانۀ او بر اساس تصادف صورت می گيرد و يا هم او برای خود بر نامه يي دارد؟ او در بارۀ مردم چگونه می انديشد؟ او آيا آرزويي در دل دارد و آينده را می شناسد و يا اين که تمام آرزويش يافتن مواد مخدر است؟ آيا گاهی هم تصميم داشته است که خود را از مواد مخدر نجات دهد يانه؟ او چگونه و چه زمانی به اعتياد روی آورده است و از چه زمانی بدينسو خانواده را تر ک کرده و يا هم رانده شده است و چيز های ديگر ... اين که گزارشگر چه جزيياتی را می تواند در اين گزارش جای دهد وابسته به درجۀاهميت آن در زنده گی  روزانۀ معتاد است. بايد کوشيد تا مهمترين جزييات را در زنده گی  او پيدا کرد.البته هدف نهايي از پورتريت به هيچ وجهه تنها تشريح زنده گی يک فرد مشخص نيست؛ بلکه هدف نهايي آن است تا از اين طريق بر زنده گی  يک کتلۀ اجتماعی روشنی انداخته شود. می خواهم به نمونۀ ديگری نيز اشاره کنم :

يک خانواده برگشت کننده را در يکی از گوشه های  شهر کابل در نظر بگيرد که از يک سال بدينسو از يکی از ارودگاه های پشاور مثلاً از اردوگاه جلوزی برگشته است و اما در کشور خود نيز در زير خيمه زنده گی می کند. کودکانش گرسنه و بيمار اند و نمی توانند به مکتب بروند و پدر خانواده نتوانسته است کاری برای خود دست و پا کند. وزارتخانه های عودت کننده گان و شهر سازی و به همينگونه شهر داری کابل هيچگونه برنامه يي در جهت تهيۀ سر پناه برای آنان ندارند و اگر هم  دارند تا هنوز از گفتگوهايي راديويی و مطبوعاتی آن سوتر نرفته است و مسايل ديگر.

گزارشگر می خواهد با تهيۀ يک پورتريت از اين خانواده در حقيقت مشکل اجتماعی هزاران خانوادۀ برگشت کننده ديگر را مطرح نموده و اطلاعاتی را در ارتباط به زنده گی آنها ارائه کند. به نظر من تهيۀ گزارش به شيوۀ پورتريت ذوق و سليقۀ هنری بيشتری می خواهد. به هيج وجه نمی خواهم بگويم که پورتريت خود نوعی کار هنری است؛ می خواهم بگويم موثريت چنين گزارش هايي بيشتر به چگونه گی ساختار و ظرافت های هنريی بر می گردد که در چنين گزارش هايی به کار گرفته می شود.

يکی از عمده ترين دشواری ها در پورتريت اين است که گزارشگر چقدر می تواند به آسانی خانواده و يا هم فردی را پيدا کند که با او همکاری نمايند و جزييات زنده گی روزانۀ خود را  در اختيار او بگذارند. شايد يک معتاد، يک خانوادۀ عودت کننده، يک زن بيوه و يا هم يک جوان پا گريز از مکتب نخواهند که جزييات زنده گی آن ها از طرق رسانه پخش شود. بايد در نظرداشت که دخالت در زنده گی خصوصی افراد بدون رضايت آنان امر نا پسنديده يي است. در صورتی کسی نخواهد در اين زمينه با گزارشگری همکاری کند، او نبايد  بر اين امر پا فشاری کند و اصرار ورزد و يا هم با وعده های دروغين کسی را آماده به گفتگو سازد؛ بلکه بايد در جستجوی منبع  ديگری بر آيد. شايد اين جستجو چند روزی دوام کند. او بايد بهتر است منبع را پيدا کند. شايد هم يک گزارشگر بی تجربه نتواند به چنين منبعی دست رسی پيدا کند.

گاهی گزارشگری درمواردی که با منافع ملی و اجتماعی کشور مربوط می شود تمامی ترفند ها و کوشش های خود را به خرج می دهد تا اطلاعات و عکس هايي را که لازم دارد تهيه کند؛ ولی در مورد  تهيۀ يک پورتريت او اين حق را ندارد که بدون رضايت خانواده آن فرد مشخصی که می خواهد که انها را در تهيۀ پورتريت خود به حيث الگو انتخاب کرده است، دست به تهيۀ عکس ها و گرد آوری اطلاعات زده و بعداً آن مواد و اطلاعات را در راديو يا نشريه يی انتشار دهد. مثلاً او نبايد بدون اجازۀ خانواده با کودکان خانواده در ارتباط به وضعيت رنده گی خانواده گفگويی انجام دهد و يا هم ازاعضای خانواده به گونۀ پنهانی عکس بر داری کند.

نکتۀ آخر اين که با دريغ  در رسانه های گروهی افغانستان از پورتريت که يکی از موثرترين و دلجسپ ترين نوع گزارش است کمتر استفاده می شود. شايد هم به دليل آن که به کار بيشتری نياز دارد و گزارشگران ما حوصلۀ پرداخت به آن را ندارند. در حالی که امروزه پورتريت در مطبوعات، راديو و تلويزيون کشور های  ديگر کاربرد گسترده يي دارد که از خواننده گان، شنونده گان و بيننده گان زيادی بر خوردار است.


پيش از آن که به نوشتن گزارش آغاز می کنيد اين چند نکتۀ زيرين را در نظر داشته باشيد:

1 ـ آيا هدف گزارش را مشخص کرده ايد؟ يعنی می خواهيد با ارائۀ اين گزارش به چه هدفی برسيد؟ به مفهوم ديگر می خواهيد چه پيامی را به شنونده و خواننده بدهيد؟ آيا می دانيد در رابطه به رويدادی که شما گزارش می دهيد چه پرشس هايي در ذهن شنونده و يا خواننده وجود دارد؟ آيا گزارش شما می تواند پاسخی به آن پرسشها بوده باشد؟ آيا مشخص کرده ايد که شنونده گان و خواننده گان شما در کجاست؟

2 ـ آيا جزييات، عوامل و اطلاعات مربوط به چگونه گی وقوع حادثه و رويداد را گردآوری کرده ايد؟ اگر چنين است آنها را کنار هم بنوسيد و با در نظر داشت اهميت شان رديف بندی و انتخاب کنيد. البته معيار انتخاب می تواند اندازۀ رابطۀ منطقی اين جزييات و اطلاعات با نفس حادثه و رويداد بوده باشد. اطلاعات و جزيياتی که کمترين رابطه را با اصل رويداد دارند، می توان از جا به جايي آن ها در گزارش کاملاً  صرف نظر کرد. آوردن جزييات کم اهميت نه تنها چيزی قابل توجهی به گزارش نمی افزايد؛ بلکه سبب اتلاف وقت نيز می گردد.

3 ـ با اين همه نخستين چيزی که در گزارش نويسی مطرح می شود موضوع گزارش است. هر رويدادی نمی تواند که موضوغ يک گزارش خوب بوده باشد. ما میدانيم رويداد های کم اهميت بسياری همه روزه رخ می دهند که ارزش گزارش را ندارند. اگر هم داشته باشند تنها می توانند برای يک راديو و نشريۀ محلی قابل استفاده باشند. مثلاً شما برای يک راديوي جهانی و يا يک نشريۀ جهانی يا نشريۀ سراسری کشوری کار می کنيد. در اين صورت تفکيک و درجه بندی موضوعات از نقطه نظر اهميت شان برای مردم کشور و جهانيان، می تواند يک امر بسيار مهم و جدی بوده باشد. شايد يک موضوع برای يک نشريۀ محلی و يا يک راديوی محلی اهميت گزارش را داشته باشد؛ ولی اين رويداد می تواند برای يک نشريۀ جهانی و راديو ی جهانی از اهميتی برخوردار نباشد.

4 ـ در گام دوم همان گونه که قبلاً اشاره شد بايد خود را از موضوع و پسمنظر رويداد آگاه کرد. بايد تلاش کرد تا به منبع اصلی دست يافت. موضوع بايد از جهات گوناگون بررسی شود و ديدگاه های گوناگونی را که با موضوع رابطه دارد گرد آوری کرد.

5 ـ معمولا وقتی يک رويداد سياسی - اجتماعی رخ میدهد همراه با حقيقت رويداد پاره يي از شايعات نيز به ميان می آيد و در محيط پخش می شود. شايد ضرور نباشد که يک گزارشگر به مانند يک پوليس مخفی و يا به مانند يک کار شناس جنايي همه جزييات را بداند؛ ولی يک نکته روشن است که گزارشگر مسؤوليت دارد تا حقيقت را گزارش بدهد نه شايعات را و اين حق مردم است تا به حقيقت دسترسی پيدا کنند. در صورت نشر شايعه رسانۀ گروهی ناگزير از آن است تا از شنونده گان و خواننده گان خود پوزش بخواهد. ادامۀ چنين امری می تواند آن گزارشگر و رسانۀ گروهی را تدريجاً در ميان مردم بی اعتبار سازد.

6 ـ هنگام نوشتن گزارش بايد خون سرد بود و احساسات درونی و شخصی را يک سو نهاد. استفاده از کلمه های آميخته با احساسات اعتبار گزارش را کم می سازد. شنونده و خواننده در می يابد که گزارشگر دستخوش احساساتی شده است و ظاهراً دشوار به نظر می آيد که يک گزارشگر احساساتی در بيان حقيقت بی طرف باقی بماند. اگر در راديو و تلويزيون کار می کنيد هنگام ارائۀ گزارش حتماً متوجه باشيد که در صدای شما جلوه های از احساسات شخصی شما نسبت به آن رويداد بازتابی نداشته باشد.

برای روشن شدن بيشتر موضوع نوشتن يک پکيج را در نظر می گيريم.

پيش از اين گفته شد که پکيج  يک گزارش چندين بعدی است. يعنی در يک پکيج يک موضوع با در نظر داشت تمام جنبه های آن مطرح می شود. مثلاً شايد ضرور نباشد تا در ارتباط به خبر کمک برنامۀ خوراکی جهان به سيلاب زده گان يک منطقه پکيجی ساخته شود؛ شايد بهتر آن باشد تا اين خبر با ارائۀ يک گزارش ساده يا مصور پخش شود. در مقابل موضوع پايان يافتن برنامه نظر خواهی عامه در پروسۀ قانون اساسی را نمی شود در يک گزارش ساده ارائه کرد؛ بلکه اين موضوع ايجاب می کند که در فرم يگ پکيج ارائه گردد. اين موضوع می تواند چندين جهت داشته باشد. مثلاً شنونده يا خواننده می خواهد بداند که در اين بر نامه با چه شمار اتباع کشور تماس گرفته شده است؟

برنامه در چند ولسوالی کشور عملی شده است؟ آيا برنامۀ نظر خواهی در آرامش کامل عملی گرديده است يا اين که تلفاتی در پی داشته است. کمسيون قانون اساسی، اجرای برنامه را چگونه ازريابی می کند.  ارزيابی مردم و روشنفکران و ديگر انديشان چگونه است؟ چرا اين برنامه پيش از انتشار مسودۀ قانون اساسی اجرا شده است؟ پرسشنامه از چه کيفيتی بر خوردار بوده است؟ در کليت اين پروسه چه مقدار هزينه بر داشته است؟

حالا که خود را از موضوع آگاه کرده ايم و جنبه های گوناگون موضوع را در نظر گرفته ايم، بايد برای جنبه های گوناگون موضوع منابع موثق و با اعتباری را پيدا کنيم تا با آن ها مصاحبه کنيم. به خاطر داشته باشيم که مصاحبه های که جهت به دست آوردن اکچوليتی انجام می شود نبايد بسيار طولانی باشد. مصاحبه های طولانی ما را در انتخاب اکچوليتی با مشکل رو به رو می کند. حال اگر اکچوليتی ها آماده شده است می پردازيم به نوشتن مقدمه و لينکها يا ربط ها.

قابل ياد آوری است که بعضاً گزارش گران مقدمه و لينک خود را پس از آماده شدن اکچوليتی می نويسند، در حالی که شمار ديگر اول مقدمه و لينک را می نويسند و بعد میروند به دنبال تهيۀ اکچوليتی. اين هر دو شيوه معمول است. حال هر کدام می تواند خوبی ها و بدی هايي داشته باشد. پيش از اين که به استيديو برويد، بايد گزارشی را که نوشته کرده ايد يک بار با صدای نسبتاً بلند بخوانيد. شايد بهتر باشد تا شخصی را در ذهن خود به گونۀ مخاطب در نظر داشته باشيد. با خواندن گزارش شما حتماً متوجه اشتباهاتی می شويد که ممکن است از نظر زبان و موضوع  در آن رخ داده باشد.شما در جريان تهيۀ اکچوليتی گاهی با کسانی رو به رو می شويد که به شرطی می خواهند با شما مصاحبه کنند و اطلاعاتی را در اختيار شما قرار دهند که بايد  در گزارش نامی از آن ها گرفته نشود. بايد دليل اين امر را پيدا کرد. آيا چنين افرادی می خواهند اطلاعات نادرستی را در اختيار گزارشگران بگذارند؟ يا اين که آن ها روی مسايل امنيتی نمی خواهند که نامشان افشا شود؟ دليل اين امر بايد پيدا شود. اگر آن ها هراسی از وضعيت امنيتی دارند و می خواهد که به گونۀ مشروط مصاحبه کنند در چنين صورتی گزارشگر حق ندارد در گزارش خود از از او نام ببرد.

به منبعی که می خواهد اطلاعاتی به شما ارائه کند بسيار دقت کنيد. اگر تماس تليفونی است و شما منبع را نمی شناسيد. امکان آن وجود دارد که اشتباهات بزرگی به ميان آيد. به چند خاطره به زمانی که در بی بی سی کار می کردم و " اسبم را بر آخور بلند بسته بودم " ا شاره می کنم. کسی بود که خود را مسؤول بخش صحی کميتۀ امداد کشور سويدن در جاني خيل ولايت خوست معرفی می کرد. به گمانم نام او  داکتر وکيل بود که هم اکنون تخلص او به يادم نمی آيد همکار ما شهنواز جانباز هر ماهه يکی دو بار با او تماس می گرفت و يا هم او خود زنگ می زد که کميتۀ سويدن در اين يا آن زمينه صحی يا اجتماعی تحقيقاتی انجام داده است. مثلاً کميتۀ سويدن در ولايت جنوب شرقی ريسرچی ( تحقیقات ) انجام داده و در نتيجه معلوم شده است که ميزان مرگ و مير در ميان زنان و کودکان بالا رفته است و يا ميزان بيماری های عصبی در ميان مردم گسترش يافته است و مسايلی از اين دست.

همکار ما چنان بود که به جزيره  گنجی دست يافته بود. پيوسته يک چنين اطلاعاتی را به دست مي آورد و او گزارش می داد و گزارش می داد. خوشبختانه او ديگران را در يک چنين دست آورد های بزرگ شريک نمی ساخت. او آن قدر قلب بزرگی! داشت که اگر مسافری هم از او می پرسيد که قبله در کدام سمت است؟ بدون شک به جای افق مغرب حتماً سمت جنوب را به آن مسافر بيچاره  نشان می داد. نمره های تيلفون برای او اهميت رمز گشايش بزرگترين دروازه خوشبختی را داشت و او هرگز نمی خواست تا کسی ديگری را در اين خوشبختی شريک سازد. آخرين گزارشی را که اين گزارشگر با استعداد! بی بی سی بر اساس گفته های نادرست اين آقا پخش کرد، فکر می کنم به سال دو هزار بر می گرديد و آن زمانی بود که دور ديگری از واکسيناسيون يا مايه کوبی کودکان زير سن پنج  سال در برابر بيماری فلج کودکان يا پوليو در افغانستان آغاز شده بود. داکتر وکيل گويا کارمند کميتۀ سويدن يک روز پيش از آغاز مايه کوبی کودکان با همکار ما تماس گرفته و گفته بود که کميتۀ سويدن در ولايات پروان و کاپيسا تحقيقاتی را در ارتباط به بيماری پوليو انجام داده و در نتيجه معلوم شده است که حدود بيست و چند کودک در اين ولايات از بيماری فلج رنج می برند.

شام آن روز گزارش پخش شد؛ اما اين بار همکار ديگر ما احمد آرمان با نوع سماجت و سرسختی گفته های او را يا به اصطلاح راديويي اين اکچوليتی را از شهنواز گرفته و در گزارش خود جا داده بود. اکچوليتی به اصطلاح  طبيب کميتۀ سويدن از آن جهت به اهميت اين گزارش می افزود که سازمان بهداشت جهانی انتظار داشت تا سال دو هزار و يک ميلادی بيماری پوليو در افغانستان را ريشه کن کند و اين اکچوليتی نشان می داد که هنوز راه درازی در پيش است. گزارش نشر شد.

فردا اتفاقاً من کنار تيلفون بودم؛ تيلفون به صدا در آمد و کسی خود را به نام انصاری از کميتۀ سويدن در پشاور معرفی کرد و نخستين جمله اش اين بود که برادر! شما از چه زمانی بدينسو علاقه گرفته ايد تا آواز ديوانه گان را نيز در بی بی سی نشر کنيد؟ پرسشی عجيبی بود. گفتم چه مسأله يي در ميان است؟ گفت: ديشب کسی به نام داکتر وکيل  در بی بی سی گفت که گويا کميتۀ سويدن تحقيقاتی را در ولايات کاپيسا و پروان انجام  داده و معلوم شده که در اين دو ولايت دست کم بيست و چند کودک از بيماری فلج کودکان يا پوليو رنج می برند. او گفت: نخست اين که اين سازمان چنين تحقيقاتی را در اين ولايات انجام نداده است. دو ديگر اين که اين آقا، زمانی با ما کار می کرد؛ ولی از سال 1998بدينسو به سبب تکاليف ذهنيي که داشت با او فسخ قرار داد شده است. او نه سخنگوی سازمان امداد کشور سويدن است و نه هم نزد ما مسؤوليت و رسميتی  دارد.او گفت اين جا همکاران ما در آغاز در نظر داشتند تا نامۀ عنوانی  بی بی سی بنوسند و شکايت کنند. بعداً به اين فکر شديم که نخست با دفتر پشاور تماس بگيريم. به هر صورت من به نوعی جناب انصاری راضی ساختم که نامه يي عنوانی بی بی سی ننويسند و ما هم در آينده متوجه باشيم تاچنين دسته گلی را به آب ندهيم.

مشکل همکار ما اين بود که در اين مدت تقريباً سه سال حتی يک بار هم به دفتر مرکزی سازمان امداد کشور سويدن در پشاور که در چند قدمی ما قرار داشت تماس نگرفته بود که اين همکار شما گاهی از جانی خيل و گاهی هم از تل و انگوی ايالت سرحد پاکستان تماس می گيرد و چنين و چنان می گويد چه موقعيتی در اين سازمان دارد. نهايتاً نتيجه چنين می شود که در اين مدت دست کم اضافه از سی گزارش غلط  و بی پايه به بی بی سی داده می شود. چه معلوم که گاهی پروديسران بی بی سی در لندن از پشت خط تيلفون به اين همکار ما در پشاور نگفته باشند که، گزارش بسيار خوب تهيه کرده ای  تشکر!


يک خاطرۀ ديگر

پس از حوادث يازدهم سپتامبر 2001 که امريکا يي ها حملات سنگين هوايي خود را به شهر ها و دهکده های افغانستان آغاز کرده بودند. دفتر بی بی سی در پشاور به يکی از مراکز مهم اين راديو بدل شده بود. در گذشته ما به دنبال موضوع گزارش سرگردان بوديم؛ اما حالا وضعيت چنان بود که گويي جنگنده های امريکايي در افغانستان بم  و در پشاور بر سر ما گزارش می ريختند. تيلفون های دفتر پيوسته صدا می کردند و بعد ده ها منبع دروغ و راست بود که می خواستند مطابق به گرايش های سياسی - اجتماعی خود اطلاعاتی را در اختيار ما بگذارند و بر مسايل و رويداد های روز تبصره و اظهار نظر کنند. روزی در استيديو بودم؛ زنگ تيلفون به صدا در آمد، کسی از آن سوی خط می گفت من متقی هستم او انتقاد هايي بر جبهه متحد ملی - اسلامی افغانستان داشت و می گفت که امريکايي ها تا آخر نمی توانند در افغانستان باقی بمانند و طالبان يک بار ديگر به قدرت بر می گردند.

من هيچ وقت متقی را نديده بودم؛ اما گوش های من با صدای او بسيار آشنا بود. گفتم تو که متقی نيستی! گفت من متقی هستم . گفتم متقی چنين صدايي ندارد. گفت من از يک جای دور سخن می گويم و تو صدای من را نمی شناسی به هر حال من نتوانستم به گفته های او اعتماد کنم. برای آن که هيچ گونه شباهتی در ميان اين صدا و صدای متقی سخنگوی ارشد و  وزير اطلاعات و فرهنگ طالبان وجود نداشت. اگر من با صدای، متقی آشنا نبودم و به آن منبع اعتماد می کردم حتماً اشتباه بزرگی به ميان می آمد.

خاطرۀ ديگر باز هم بر می گردد به روز های حملۀ هوايي امريکايی ها به افغانستان. از ولايت پکتيا کسی با همان همکار ما تماس گرفته بود که يگی از ولسوالی های اين ولايت شب گذشته به وسيلۀجنگنده های امريکايي شديداً بمباردمان شده و شماری کشته و شماری زخمی شده اند. به همين گونه يک مسجد و يک مرکز صحی از بين رفته است. اين بار اين همکار بی آن که من تقاضايِ داشته باشم اين مصاحبه را با سخاوتمندی دراختيار من گذاشت و من هم بر اساس گفته های آن منبع گزارشی تهيه کردم و فرستادم. آن روزها گزارش های حملۀ امريکايي ها به افغانستان در چند نوبت به نشر می رسيد و اين گزارش نيز چنين شد. فردا مردی از پکتيا زنگ زد اتفاقاً گوشی را من بر داشتم. از صدايش احساس کردم که عصبانی است. فکر می کنم که خودش را رييس شورای قومی آن ولسوالی يا عضو آن شورا يا چيزی از اين قماش معرفی کرد. او گفت امروز من از تمام دهکده های ولسوالی اطلاعاتی گرد آوری کرده ام و می توانم بگويم که اصلاً ديشب هيچ نقطۀ اين ولسوالی هدف بمباردمان قرار نگرفته است. چه برسد به  اين که کسانی کشته شده باشند، مسجد و مرکز صحی تخريب شده باشد. او گفت نه تنها ديشب؛ بلکه در يکی دو روز گذشته اين ولسوالی هيچ بمباردمان نشده است و اين خبر کاملاً دروغ است و شما با پخش چنين خبر هايي تشويش مردم را زياد می کنيد.

از من تقاضا داشت تا نمبر تيلفون بی بی سی در لندن را برايش بدهم. می خواست شکايت کند. از او پرسيدم که اين گزارش را در بخش پشتو شنيده ای يا در بخش فارسی دری؟ گفت در بخش پشتو. بهترين فرصتی بود که به گونۀ يک ميان جی با او صحبت کنم. گفتم حالا که اين اشتباه رخ داده است، هيچ گونه قصدی در ميان نبوده و اين مسأله به نوعی جبران خواهد شد. به هر صورت او هم از تصميم خود بر گشت و من نفس راحتی کشيدم؛ ولی برای مدت زمان درازی از اين بابت رنج می بردم. حالا هم که اين جملات را می نويسم به نوعی احساس شرمساری می کنم. به هر صورت روز های دشواری بود و ممکن بسياری رسانه های گروهی يک چنين اشتباهاتی داشته اند.

دقت در چنين مسايلی از آن جهت بسيار با اهميت است که راديو ها و چه بسی که رسانه های گروهی ديگر در گام نخست به گزارشگران خود اعتماد می کنند تا آژانس های خبری. مسأله زبان و ارائۀ گزارش در راديو اهميت بسياری دارد، چنان که اگر گزارش از زبان ساده، رسا و روان برخوردار نباشد و به همين گونه اگر گزارش به گونۀ درست ارائه نگردد، بدون شک گزارشگران چنين گزارش هايي هيچگاهی نمی توانند در کار خود به درخشنده گيي دست يابند. اجرای موفقانۀ اين دو امر به سويه و اطلاعات ادبی، سياسی و علمی - اجتماعی و نهايتاً صدای گزارشگر بسته گی دارد. البته ضرور نيست که يک گزارشگر صدای حضرت داوود پيغمبر را داشته باشد؛ ولی شنوندگان يک راديو هم مجبور نيستند که به هر گزارشگری گوش نهند که به فحوای آن شعر سعدی آوازی داشته باشد بدتر از آوازۀ مرگ پدر.

من شخصاً به شنيدن گزارش های گزارشگران بد آواز که اين روز ها شمار شان در راديو افغانستان و شماری راديو های جهانی رو به افزايش است رغبتی نشان نمی دهم. البته گزارشگران خوش آواز؛ ولی کمسويه هم فراوان ديده می شوند که در خواندن هر گزارشی چندين کلمه را در فضای بيکران با ريسمان پيچ و تاب خورده يي امواج الکترو مقناطيسی حلق آويز می کنند. آنچه را که در بارۀ زبان گزارش گفته آمديم می توان اين گونه خلاصه کرد:

*- جمله های کوتاه به کار ببريد.
*- ساده، روشن، روان و پويا بنوسيد. جمله های مرکب را به جمله های ساده بدل کنيد. جمله های معترضه به کار نبريد.
*- از عبارات تکراری و کليشه يي بپرهيزيد.
*- اصطلاحات و افکار پيچيده را چند بار به گونۀ به کار ببريد که فهم آن برای شنونده آسان تر شود.
*- در گزارش از زمان حال استفاده کنيد. هيچگاهی گزارش های خبری را با زمان ماضی آغاز نکنيد.


فکر می کنم شايد حالا بتوان تعريفی برای گزارش ارائه کرد؛ ولی هنوز هم اين  نکته نا گفته مانده است که هر گزارش خبری بايد به پرسش های زيرين پاسخ بدهد:

*- چی امری يا رويدادی رخ داده است؟
*- اين رويداد در کجا  رخ داده است؟
*- در چی زمانی رخ داده است؟
*- توسط چی کسانی يا چه عواملی رخ داده است؟
*- چرا اين رويداد رخ داده است؟
*- اين رويداد چگونه رخ داده است؟


با در نظر داشت آن چه گفته شد خوانندۀ عزيز حالا اگر می خواهی خودت می توانی قلم برداری و تعريفی برای گزارش  بنويسی. سرگی يسنين شاعر بزرگ روس روزگاری گفته بود: وقتی من شعر می سرايم ديگر به تعريف آن نمی انديشم همانگونه که در هنگام ديدار با معشوقه به پوستين او نمی انديشم و آن را دور می اندازم.  پایان

شهر کابل اسد ١٣٨٣

های، ای نقاش، ای برادر
نگرش عمودی بیدل
ما و پاکستان بارِ دوم
دو گلِ میخک از آن روز
در آن سوی خط قرمز
خاموشی آیینه
حیدری وجودی
جلیل شبگیر پولادیان
تا پلکانِ هشتاد
پیلان سفیدی سلطانی
از حسنک وزیر تا اجمل
تا بارانِ دموکراسی
آن هفت خوانِ رستم
بازارگانِ بغداد
تا آن مثلثِ مهربانی
آن تارِ خامِ گسسته
ماجرای شعرِ زیبایی
ستایشگرِ آزادی
خراباتیان سوگوارِ کابل
در سوگِ آن چراغدارِ صدا
گلِ سوری پَرپرَ شد
فریادی برای همۀ زنان
آیا شعرِ فارسی دری در
خورشیدی من کجایی
ماۀ شبِ تار کجا رفته ای
نگرشی تازه بر زنده گی غبار
نگاهی به طنز های نجیب الله
ازهر فیضیار غزنوی
کتابسوزان در انجمن
نگاهی به فراسوی بدنامی
سالنمای بت شکن
و آن نهالِ پنجاه ساله
در امتدادِ دریا و آن شبِ
لحظه ها و خاطره ها
از دهکده و دریا
منارِ جام در فهرستِ آثار
در سراپردۀ تندیس ها
پاسخی به داکتر مِهدی
همان آش و همان کاسه
پیشینۀ پارلمان یا شورا
نقشِ احزابِ سیاسی و نهاد
مطبوعاتِ آزاد در افغانستان
آب و دانۀ رُمان نویسی
خون را به را به سنگفرش
شعرِ سیاسی و چگونگی آن
Email_13
آیه های منسوخ
نخستین جوایزِ ادبی
تجربه و چگونگی آن
جامعۀ مدنی در اندیشۀ فارا
در حاشیۀ قیامِ سوم حوت
خواب آلوده گانِ دموکرات
رنگین کمانِ واژه و آفرینش
نکته ها در ارتباط به گزارش
پیک خورشید و سه دیوان
با مُشکِ آبی تا درایی بغداد
بخشنده آتش
یک سده روزنامه نگاری
چند سطرِ کوتاه برای اسحاق
سطرهای پراگنده یی برای
پاییزیی بی برگشت
دریا در کوزه یی نمی گنجد
سیرِ تاریخی فانون اساسی
دموکراسی یعنی من هم هستم
شعرِ آگاهی شعرِ آرمان
پیام جشنِ شعر خوانی
مفهوم و ساختارِ پارلمان
داریوش در حاشیۀ دو نفری
به دنبالِ تداومِ فریاد
پیش درآمدی بر طنز نویسی
یکی دو نکته در بارۀ جامعه
در کوچه باع های شعرِ کمال
آزادی در زندان
در حاشیۀ زبان و ادبیاتِ ترک
آزادی بیان