من از سرزمین غریب می آیم با کوله بار بیگانه گی ام بر دوش و سُرود خاموشیام بر لب من یونسِ صدایم را آن گاه که از رودبار حادثه می گذشتم دیدم در کام نهنگی فرو رفت و تمام هستی من در صدایم بود شهر کابل زمستان ١٣٦٧ خوریدی