به برگۀ پیشین به برگۀ اصلی به برگۀ بعدی    
 

ای چشم مست جادو

خورشـــید آرزویم، شـــام مرا سحـــر کن
بشکســـته زورق دل، از موج غم بدر کن
ای چشم مست جادو، با شعله هـای افسون
روی رواق جانم، رنگین چــراغی بر کن
در رگ رگ وجودم پیوسـته شب خروشد
ای بامـــداد رنگـــین ازکـــوی ما گذر کن
در چـاه بی کسی من، افـــتاده ام چو بیژن
ای گل، ستارۀ من، ســـویم شــبی نظر کن
درد است و نا توانی، نی عیش و کامرانی
ســـاقی بـــیا به جـــامی، کام دلـــم بدر کن
با اشــک و نالـــــۀ دل، او رام من نگردید
ای برق آه ســـــوزان، تو دردلـــش اثرکن

ثور  1355 شهر فیض آباد

صدای گام های نخستین
دورم ز تو دریغ
کوچۀ خیال
صدای آخرین
شگوفۀ نور
با زبانی بی زبانی
سیمرغ
توفان بی ساحل
یگانه دلبرِ من
خوشۀ پروین
عیدِ تنهایی
آتشِ فروزان
صحرایِ داغ
آخرین شگوفه
با خندۀ تو
نوای سبزِ هستی
رۀ خورشید
افسانۀ چشمِ تو
دریای تشنه
آرزوی نا تمام
چراغ بزمِ بیداد
کلیدِ لحظۀ دیدار
سنگ بر شیشۀ باران
ترانه های دلتنگی
غروبِ عید
سماور خانه
سُرودِ آسمانی
سر نوشت
یارِ سفر کرده
نوای بی نوایی
سُرودِ تشنه گی
دوتا زنگی
هستی دریا
شهرِ سبزِ ناز
نوحه
ترانۀ سوگ
غمِ امروز
سودا های دور
رویا های رنگین
دلِ ما
مژدۀ فردا
دوست دارم
سفرِ دور
مهتاب
دلِ من
فرار
کوی دوست
خطِ شهاب
آوای صحبدَم
با عشقِ آفتاب
شامِ گیزاب
چشمۀ صواب
پرستوی غمین
چراغ
پسته زاران
همه شب
با ماه
کنارۀ رود
بارانِ نوروز
ای چشمِ مستِ جادو
گریۀ خونین
گریز
نجوایی با مادر
هم صدایی
دور دستِ آرزو ها
همچو تو
شبِ هول
بوسۀ نیمه شب
چراغِ لاله
روزگارِ سیاه
به هوای گلِ سرخ
گریۀ من
سُراب
پناۀ باد
در جستُجوی تو
دیداری در پندار
گِریه ای غریبانه
شام و تنهایی
از یمگان تا گیزاب
برای تو
از برکه تا دریا
رنگین کمان
آن سوی هُشیاری
در امتدادِ دشت
تا قتلگاۀ ضحاک
باغ های سرخِ حقارت