به برگۀ پیشین به برگۀ اصلی به برگۀ بعدی    
 

از یمگان تا گیزاب

شور در سر خـنده بر لب چون مِـی نابم کنون
کس چه میـداند که من در خویشـتن آبــم کنون
جنبشی در هر سلـــول جـان من افــــتاده است
ساحـــل خوابــــیده داند مـــوج بیـــتابم کـــنون
آفــــتاب صــــبح امــــیدم مگـــــر شب های تار
در نگاه راه پیمایــــان چــــــو مهـــــتابم کنون
خون من جاریست در رگ های گل های شفق
تا که چشــم زنـده گی را گـــرمی و تابم کنون
من کــــویر خشک و بی آوای شب هـــا نیستم
باغ صـــــبحم من ز خــــون نور شادابم کنون
جنبش پــــیوســـتـه هســــتی مـرا در بر گرفت
من زتوفــان قصه خوانم نی به گـــردابم کنون
عمـــری در زندان یمگان بود ناصر شمع راه
من چو او افــــتاده در زنـــدان گــــیزابم کنون
ســجده جــز بر آســـتان عشق، جـــان من نزد
راه مسجد من چه جویم چون به محرابم کنون

ثور  1356 گیزاب ارزگان

صدای گام های نخستین
دورم ز تو دریغ
کوچۀ خیال
صدای آخرین
شگوفۀ نور
با زبانی بی زبانی
سیمرغ
توفان بی ساحل
یگانه دلبرِ من
خوشۀ پروین
عیدِ تنهایی
آتشِ فروزان
صحرایِ داغ
آخرین شگوفه
با خندۀ تو
نوای سبزِ هستی
رۀ خورشید
افسانۀ چشمِ تو
دریای تشنه
آرزوی نا تمام
چراغ بزمِ بیداد
کلیدِ لحظۀ دیدار
سنگ بر شیشۀ باران
ترانه های دلتنگی
غروبِ عید
سماور خانه
سُرودِ آسمانی
سر نوشت
یارِ سفر کرده
نوای بی نوایی
سُرودِ تشنه گی
دوتا زنگی
هستی دریا
شهرِ سبزِ ناز
نوحه
ترانۀ سوگ
غمِ امروز
سودا های دور
رویا های رنگین
دلِ ما
مژدۀ فردا
دوست دارم
سفرِ دور
مهتاب
دلِ من
فرار
کوی دوست
خطِ شهاب
آوای صحبدَم
با عشقِ آفتاب
شامِ گیزاب
چشمۀ صواب
پرستوی غمین
چراغ
پسته زاران
همه شب
با ماه
کنارۀ رود
بارانِ نوروز
ای چشمِ مستِ جادو
گریۀ خونین
گریز
نجوایی با مادر
هم صدایی
دور دستِ آرزو ها
همچو تو
شبِ هول
بوسۀ نیمه شب
چراغِ لاله
روزگارِ سیاه
به هوای گلِ سرخ
گریۀ من
سُراب
پناۀ باد
در جستُجوی تو
دیداری در پندار
گِریه ای غریبانه
شام و تنهایی
از یمگان تا گیزاب
برای تو
از برکه تا دریا
رنگین کمان
آن سوی هُشیاری
در امتدادِ دشت
تا قتلگاۀ ضحاک
باغ های سرخِ حقارت