دور دستِ آرزوها
ناله ام را بعد از این درسینه پنهان میکنم
با سکــوت پر خروشی رفته پیمان میکنم
زنده گی دریای نا آرام و من مـوج تلاش
هــر کجا در سینۀ این رود توفــان میکنم
میوزم از دور دست آرزو هـا چون نسیم
غنچه هــای خفــتۀ این باغ خـندان میکنم
رهــــــرو راه امـــیدم پا به پای روزگار
منـــــزل آزاده گی از توده پرسـان میکنم
هســـــتی آزاده گی را دیــده ام در راه نو
این بنای کهـــنه را با خاک یکسان میکنم
مـــوج پرآشوب رود خشمگین و سرکشم
ساحل خوابـــیده را هـمدوش توفان میکنم
جوزا 1355 شهر فیض آباد