به برگۀ پیشین به برگۀ اصلی به برگۀ بعدی    
 

دور دستِ آرزوها

ناله ام را بعد از این درسینه پنهان میکنم
با سکــوت پر خروشی رفته پیمان میکنم
زنده گی دریای نا آرام و من مـوج تلاش
هــر کجا در سینۀ این رود توفــان میکنم
میوزم از دور دست آرزو هـا چون نسیم
غنچه هــای خفــتۀ این باغ خـندان میکنم
رهــــــرو راه امـــیدم  پا به پای روزگار
منـــــزل آزاده گی از توده پرسـان میکنم
هســـــتی آزاده گی را دیــده ام در راه نو
این بنای کهـــنه را با خاک یکسان میکنم
مـــوج پرآشوب رود خشمگین و سرکشم
ساحل خوابـــیده را هـمدوش توفان میکنم

جوزا  1355 شهر فیض آباد

صدای گام های نخستین
دورم ز تو دریغ
کوچۀ خیال
صدای آخرین
شگوفۀ نور
با زبانی بی زبانی
سیمرغ
توفان بی ساحل
یگانه دلبرِ من
خوشۀ پروین
عیدِ تنهایی
آتشِ فروزان
صحرایِ داغ
آخرین شگوفه
با خندۀ تو
نوای سبزِ هستی
رۀ خورشید
افسانۀ چشمِ تو
دریای تشنه
آرزوی نا تمام
چراغ بزمِ بیداد
کلیدِ لحظۀ دیدار
سنگ بر شیشۀ باران
ترانه های دلتنگی
غروبِ عید
سماور خانه
سُرودِ آسمانی
سر نوشت
یارِ سفر کرده
نوای بی نوایی
سُرودِ تشنه گی
دوتا زنگی
هستی دریا
شهرِ سبزِ ناز
نوحه
ترانۀ سوگ
غمِ امروز
سودا های دور
رویا های رنگین
دلِ ما
مژدۀ فردا
دوست دارم
سفرِ دور
مهتاب
دلِ من
فرار
کوی دوست
خطِ شهاب
آوای صحبدَم
با عشقِ آفتاب
شامِ گیزاب
چشمۀ صواب
پرستوی غمین
چراغ
پسته زاران
همه شب
با ماه
کنارۀ رود
بارانِ نوروز
ای چشمِ مستِ جادو
گریۀ خونین
گریز
نجوایی با مادر
هم صدایی
دور دستِ آرزو ها
همچو تو
شبِ هول
بوسۀ نیمه شب
چراغِ لاله
روزگارِ سیاه
به هوای گلِ سرخ
گریۀ من
سُراب
پناۀ باد
در جستُجوی تو
دیداری در چندار
گِریه ای غریبانه
شام و تنهایی
از یمگان تا گیزاب
برای تو
از برکه تا دریا
رنگین کمان
آن سوی هُشیاری
در امتدادِ دشت
تا قتلگاۀ ضحاک
باغ های سرخِ حقارت