درجستجوی تو
تو چون شراب سرخ که می ریزمش به جام
لبخند عاشقانه به من می زنی زدور
می گردی در سپیدۀ احساس من نهان
می بخشیم غرور
شبها که جام باده ترا مرا دهد خروش
چون باد های مست و گریزان به لاله زار
من در درون باده ترا جستجو کنم
ای روح نو بهار
گاهی درون ساغر من خنده می زنی
چون گوهری به سینۀ مواج آبها
آن دم درون سینۀ من بال میزند
مرغ شهاب ها
من باده را به یاد تو مینوشم ای دریغ
کیفیت نگاه تو درمِی نبوده است
گرچه مرا به عالم بی انتهای خویش
شب های ربوده است
حمل 1357 لیسۀ حبیبیه کابل