به برگۀ پیشین به برگۀ اصلی به برگۀ بعدی    
 

حلقه های زنجیر فاجعه

خدای من
از امتداد روز هایت دلتنگم
از امتداد روز هایت
که حلقه های زنجیر فاجعه اند
و خورشید را به رسمیت نمی شناسند
زبانم لال
عدالتت را چگونه باور کنم
وقتی که بوزینه یی
سیب سرخ آفتاب را
دندان می زند
و گاومیشی
بر قندیل آویخته
در چار راه شهر
لگد می پراگند

آسمان را شاخ میزند
و تاریکی نشخوار می کند

عدالتت را چگونه باور کنم
وقتی که بنده گان عاشقت
در پشت سیم های خاردار
در انتظار یک قطره دیدار
آزادی خود را خواب میبینند

دلتنگم
دلتنگم
دلتنگم
از امتداد روزهایت
که حلقه های زنجیر فاجعه اند
و خورشید را به رسمیت نمی شناسند
دلتنگم

خدای من عدالتت را چگونه باور کنم
وقتی که اشتران جمازه را
به دنبال الاغیدمی بندند
که گوش هایش
بلندترین آنتن حماقت است

جوزا ١۳٨۷ شهر کابل

صدای گام های نخستین
دورم ز تو دریغ
کوچۀ خیال
صدای آخرین
شگوفۀ نور
با زبانی بی زبانی
سیمرغ
توفان بی ساحل
یگانه دلبرِ من
خوشۀ پروین
عیدِ تنهایی
آتشِ فروزان
صحرایِ داغ
آخرین شگوفه
با خندۀ تو
نوای سبزِ هستی
رۀ خورشید
افسانۀ چشمِ تو
دریای تشنه
آرزوی نا تمام
چراغ بزمِ بیداد
کلیدِ لحظۀ دیدار
سنگ بر شیشۀ باران
ترانه های دلتنگی
غروبِ عید
سماور خانه
سُرودِ آسمانی
سر نوشت
یارِ سفر کرده
نوای بی نوایی
سُرودِ تشنه گی
دوتا زنگی
هستی دریا
شهرِ سبزِ ناز
نوحه
ترانۀ سوگ
غمِ امروز
سودا های دور
رویا های رنگین
دلِ ما
مژدۀ فردا
دوست دارم
سفرِ دور
مهتاب
دلِ من
فرار
کوی دوست
خطِ شهاب
آوای صحبدَم
با عشقِ آفتاب
شامِ گیزاب
چشمۀ صواب
پرستوی غمین
چراغ
پسته زاران
همه شب
با ماه
کنارۀ رود
بارانِ نوروز
ای چشمِ مستِ جادو
گریۀ خونین
گریز
نجوایی با مادر
هم صدایی
دور دستِ آرزو ها
همچو تو
شبِ هول
بوسۀ نیمه شب
چراغِ لاله
روزگارِ سیاه
به هوای گلِ سرخ
گریۀ من
سُراب
پناۀ باد
در جستُجوی تو
دیداری در پندار
گِریه ای غریبانه
شام و تنهایی
از یمگان تا گیزاب
برای تو
از برکه تا دریا
رنگین کمان
آن سوی هُشیاری
در امتدادِ دشت
تا قتلگاۀ ضحاک
باغ های سرخِ حقارت